مجله خلاقیت و نوآوری

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی مثبت» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

۳ روش دستیابی به اهداف

به اهداف فکر کنید. آیا آن‌ها بازتاب ارزش و چشم‌انداز شما نسبت به آینده هستند؟ آیا شما برای رسیدن به این اهداف هیجان دارید یا آن‌ها را وارد لیست کارهایی کرده‌اید که باید از شخص دیگری بخواهید؟ زمانی که این اهداف ارزشمند و در جهت خواسته‌های فرد باشند، ضمن روشن کردن مسیر، به او ارزش بخشیده و میزان پیشرفت وی را مشخص می­کنند. مسیری بیابید که هدفتان را تنظیم کرده و افزایش دهنده شانس شما برای رسیدن به اهداف باشد.

روش دستیابی به اهداف

اهداف هوشمندانه (SMART) اختیار کنید

SMART یک روش اثبات شده برای رسیدن به اهداف است:

  • مشخص (S): چشمانتان را بسته و خود را در حال انجام کاری تصور کنید. به‌عنوان مثال، فرض کنید که برای کاهش وزن هر روز بعدازظهر به‌عنوان میان وعده سبزی مصرف می‌کنید؛ اما به‌راحتی نمی‌توانید خود را لاغر تصور کنید.
  • قابل اندازه‌گیری (M): شامل اجزای قابل ردیابی، مانند مدت زمان پیاده‌روی یا تکرار آن. اهداف قابل اندازه‌گیری می‌توانند پیشرفت را به‌خوبی نشان دهند.
  • قابل دستیابی (A): طبق قانون گلدیلاکچیزی را بیابید که حقیقتاً درست است. در انتخاب اهداف، باید حد میانه را رعایت کرد؛ نه آن قدر مشتاق و نه‌چندان دلسرد. با خروج از منطقه امن خود را به چالش بکشید؛ اما نه آن‌قدر زیاد که احساس گیجی کرده و با فکر کردن به اهداف مضطرب شوید.
  • خود خواسته (R): این ویژگی مهم‌ترین بخش است. اهدافی انتخاب کنید که برای شما مهم و ارزشمند باشند، نه برای اعضای خانواده، پزشک و یا کارمندانتان. گاهی ممکن است به دلیل تقاضای یک شخص دیگر، تمایل به انجام کاری داشته باشید؛ اما تغییر ماندگار زمانی رخ می­دهد که دلایل شخصی عمیقی برای انجام آن کار وجود داشته باشد. انتخاب اهداف مرتبط با ارزش‌ها و چشم‌انداز، باعث ایجاد تغییرات می­شود.
  • بازه زمانی (T): یک بازه زمانی واقع بینانه در نظر بگیرید. داشتن نقطه پایانی این امکان را می­دهد تا فرد بر روی موفقیت‌ها و یادگیری‌های کلیدی تمرکز کرده و در صورت لزوم مسیر خود را تغییر دهد. اغلب افراد بدون آنکه پیشرفت خود در یک هدف را تشخیص داده و بر آن تمرکز کنند، به سراغ هدف بعدی می­روند.

جهت تنظیم اهداف با به‌کارگیری سه گام زیر، شانس موفقیت خود را افزایش دهید.

۱- زمانی را صرف فهم دلایل خود کنید

در وهله اول به این سؤالات پاسخ دهید:

  • چگونه این هدف با ارزش‌های شخصی من هماهنگ می­شود؟
  • چطور این هدف سبب نزدیکی به چشم‌انداز آینده­ می­شود؟
  • کدام ویژگی هدف مرا هیجان زده می‌کند؟

۲- پس از مشخص نمودن هدف، آن را به وظایف کوچک‌تر روزانه یا هفتگی تقسیم نمایید

  • برای اینکه بفهمید آیا این هدف مناسب است، اعتماد به نفس خود در توانایی دستیابی به آن را در یک بازه ۰ تا ۱۰ در نظر بگیرید که ۰ بیانگر کمترین و ۱۰ نشان­ دهنده بیشترین میزان اعتماد به نفس است. اگر سطح اعتماد به نفس کمتر از ۷ بود، هدف را به وظایف کوچک‌تر تقسیم کنید.
  • پس از تقسیم هدف به وظایف کوچک‌تر، برای دسترسی به روند پیشرفت، انجام این وظایف را پیگیری کنید.

۳- اهداف خود را با شخص دیگری در میان بگذارید

  • ریسک کنید و آرزوهای خود را با شخص دیگری در میان بگذارید. این مهم سبب ایجاد روابط قوی‌تر، تشویق بیشتر و حس مسئولیت پایدارتر خواهد شد.
  • مدل الگویی بیابید که تمرینی جهت رسیدن به هدف باشد.

اگر تا به امروز تجربه زیادی در تنظیم هدف نداشته ­اید و یا به اهداف گذشته خود نرسیده ­اید، از امتحان کردن این نکات نهراسید. یک فعالیت انتخاب کرده و از دیگران کمک بخواهید. در این زمینه می‌توان از کمک یک مربی سلامت یا مشاور نیز بهره کافی برد.

 

منبع: چطورپدیا

  • viator baran4
  • ۰
  • ۰

عادت‌های سالم ضامن خوشبختی

خوشبختی

نیمی از خوشبختی انسان، به انتخاب‌های آگاهانه‌ای بستگی دارد که هر روز انجام می‌شود، انتخاب‌هایی که در گذر زمان به عادتتبدیل می‌شوند. با انتخاب عادت‌های سالم می‌توانید استرس را کاهش و انرژی قابل استفاده‌ی روزمره‌ی خود را افزایش دهید تا انجام کارهایی که برای شما لذت فراهم می‌کنند، آسان‌تر گردد.

سه عادت سالم از آن کتاب در ادامه برای شما شرح داده می‌شود.

برنامه‌ی غذایی سالم داشته باشید

از نظر جسمی و تا حدی از نظر عاطفی، انسان همان چیزی است که می‌خورد. این یعنی برنامه‌ی غذایی شما بسیار حائز اهمیت است. سه جنبه‌ی مهم که باید مد نظر قرار گیرد، غذایی که می‌خورید، مقدار آن و روش خوردن آن است.

۱- چه غذایی بخورید؟ برنامه‌ی غذایی متعادلی داشته باشید. غلات کامل، خشکبار، سبزیجات، پروتئین و فیبر را انتخاب نمایید. از انواع خوراکی‌ها تناول کنید تا انواع مختلف مواد مغذی را دریافت نمایید. از مواد قندی تصفیه‌ شده، چربی اشباع، ویتامین‌هایی با دوز چندبرابر و غذاهایی که انبوهی کالری در خود دارند، دوری کنید. چربی ترانس را به کل حذف نمایید.

۲- مقدار غذای مصرفی. درست زمانی که فقط کمی احساس سیری به شما دست داد، دست از خوردن غذا بکشید. اگر پس از به وجود آمدن بارقه‌ای از احساس سیری، چند دقیقه صبر کنید، دیری نمی‌گذرد که احساس سیری کامل به سراغ شما می‌آید.

۳- روش خوردن. رویکردی را به نام «مزه‌های آهسته و کوچک» امتحان کنید. آرام غذا بخورید و غذا را خوب بجوید. لقمه‌های کوچک بردارید و طعم هر لقمه را خوب احساس کنید. این رویکرد کمک می‌کند لذت بیشتری از غذای خود ببرید و در عین حال اگر به دنبال کاهش وزن هستید، به سوی آن نیز گام بردارید.

بدن خود را چابک نگاه دارید

زمانی که از نظر جسمی فعال باشید، تقریباً دست‌یابی به هر آن چیزی که در زندگی می‌خواهید، آسان‌تر می‌شود. هر هفته، بیشتر بزرگسالان سالم، باید حداقل ۱۵۰ دقیقه فعالیت هوازی متوسط یا ۷۵ دقیقه فعالیت هوازی شدید و همچنین ورزش‌های تقویت عضلات داشته باشند. با ایده‌های زیر، در جهت داشتن فعالیت جسمی کافی گام بردارید:

۱- روش‌هایی عملی برای گنجاندن ورزش در برنامه پیدا کنید. خودروی خود را در فاصله‌ی بیشتری نسبت به فروشگاه پارک کنید، از پله بالا بروید، به جای تماس گرفتن با همکار، پیاده به دفتر او بروید، جلسات ملاقات ر ا در مکانی دور از دفتر کار خود برنامه‌ریزی کنید، پیاده به رستورانی بروید که قصد غذا خوردن در آن را دارید، هنگام صحبت با تلفن همراه در دفتر کار یا منزل راه بروید، جلسات را حین پیاده‌روی برگذار کنید یا در یک باشگاه ورزشی ثبت نام نمایید.

فعالیت جسمی را با جذابیت‌هایی که نظر شما را جلب می‌کنند ترکیب نمایید. پیاده‌روی در طبیعت یکی از راه‌های انجام این کار است. هنگام پیاده‌روی، به علف‌های سبزرنگ، آسمان آبی و ابعاد و شکل ابرها نگاه کنید. به گیاهان و درختانی که همچون دانایان از خودگذشته‌ای در سکوت ایستاده‌اند، نماد صلح هستند، هوا را تمیز می‌کنند، ثبات خاک را حفظ می‌نمایند و گل‌ها و میوه‌های دوست‌داشتنی در اختیار ما قرار می‌دهند، بدون آنکه چیزی در مقابل آن از ما طلب کنند.

۳- خواب کافی و باکیفیت داشته باشید. بیش از نیمی از افراد، خواب کافی ندارند و همان خوابی هم که دارند، آسایش و کیفیت مطلوبی ندارد. کمبود خواب باعث می‌شود مغز و بدن سریع‌تر پیر شوند. خواب، غذای مغز است. پس خواب را زمانی مقدس به شمار بیاورید. با رعایت نکات زیر، خواب آرام را به یک اولویت تبدیل کنید:

اگر می‌توانید، سعی کنید نگرانی‌های خود را پشت در اتاق خواب بگذارید.

قبل از به خواب رفتن، بدن و ذهن خود را در آرامش قرار دهید. با داشتن یک برنامه‌ی ثابت شامل حمام آب گرم، مطالعه‌ی کتاب‌های آرامش‌بخش، نفس عمیق کشیدن یا خوردن یک میان‌وعده‌ی سبک، این آرامش میسر است.

اگر یکی از نگرانی‌های زندگی، مدام شما را آزار می‌دهد، آن را در دفترچه خاطراتی بنویسید و سعی کنید فکر کردن به آن را به فردا صبح موکول نمایید.

آزمایش

به مدت یک روز، فهرست غذاهایی که در یک روز میل می‌کنید، مقدار غذایی که می‌خورید و روش خوردن خود را (سریع یا کند، به هنگام انجام کارهای دیگر و غیره) بنویسید.

  • تا چه حد خودآگاه هستید؟
  • آیا دچار پرخوری عصبی هستید؟

علاوه بر فعالیت جسمی منظمی که پیش از این در برنامه‌ی خود گنجانده‌اید، این هفته سه روز را به پیاده‌روی ده دقیقه‌ای (ترجیحاً بیرون از منزل) بروید.

هر شب این هفته را یک کار آرامش‌بخش انجام دهید تا برای یک خواب آرام آماده شوید.

 

منبع: چطورپدیا

  • viator baran4
  • ۰
  • ۰

تربیت فرزندان سالم بعد از طلاق

در بسیاری از خانواده‌هایی که پدر و مادر از هم طلاق می‌گیرند، فرزندان به خاطر ضربه روحی بدی که می‌خورند، هیچ تمایلی به ازدواج در آینده ندارند. پدیده طلاق و تحمل عواقب بعد از آن برای فرزندان واقعاً سخت است و بسیاری از آن‌ها اصلاً نمی‌دانند که چرا پدر و مادر آن‌ها از هم جدا شده‌اند و حتی خودشان را مقصر طلاق والدینشان می‌دانند و دائم خود را سرزنش می‌کنند. پدیده تلخ طلاق و سپس بدرفتاری پدر و مادر و یا یکی از آن‌ها بعد از جدایی باعث می‌شود که این دسته از فرزندان با خود عهد ببندند که در آینده هرگز تن به ازدواج ندهند.

بعد از طلاق هم والدین می‌توانند با انجام یک سری از کارها به فرزندان خود کمک کنند تا از این بابت احساس گناه نداشته باشند، خود را سرزنش نکنند و از طرفی از نظر روانی، اجتماعی و عاطفی هم به‌درستی تربیت شوند. اگر شما به عنوان والدین فرزندانتان می‌خواهید که در آینده فرزندانی داشته باشید که سالم باشند و زندگی و روابط خوبی داشته باشند؛ می‌توانید از روش‌های زیر استفاده کنید.

تربیت فرزندان سالم بعد از طلاق

۱- به خاطر فرزندانتان سعی کنید با همسر سابقتان خیلی عادی رفتار کنید

هرگز جلوی چشم فرزندانتان، با یکدیگر دعوا نکنید، زیرا هیچ نیازی نیست که فرزندانتان شاهد دعواهای ادامه‌دار شما باشند. ممکن است بعضی از والدین بعد از طلاق هنوز هم به خاطر بچه‌ها با یکدیگر در ارتباط باشند و حتی بتوانند بهتر از قبل با یکدیگر صحبت کنند؛ البته این موضوع در مورد همه‌ی والدین صدق نمی‌کند و اکثر والدین بعد از طلاق به شدت افسرده و غمگین می‌شوند. شما به عنوان یک پدر و مادر نباید با فرزند خود در این مورد مشورت کنید و یا با او درد و دل کنید. شما باید با یک مشاور در این زمینه صحبت کنید تا بتوانید خیلی خوب از او راهنمایی بگیرید.

صحبت با فرزندان می‌تواند به آن‌ها آسیب روحی و روانی زیادی برساند. همیشه به این فکر کنید که فرزند شما ۵۰ درصد از خصوصیات شما را به ارث برده است و ۵۰ درصد دیگر را هم از همسرتان. پس ممکن است هنگام صحبت کردن با او خیلی راحت حرف‌های شما را نپذیرد و طرفداری همسرتان را بکند. همسر سابق شما هنوز هم والد فرزندتان است و ۵۰ درصد از ژنتیک همسرتان را دارد. فرزندتان فکر می‌کند که هنوز بخشی از وجودش را مدیون همسرتان است و حتی شاید احساس کند که به همان اندازه که او پدر/ مادرش را دوست دارد، شما علاقه‌ای به او ندارید.

تربیت فرزندان سالم بعد از طلاق

در زندگی یک سری موقعیت‌های خاصی برای شما پیش می‌آید که مجبور می‌شوید همسرتان را ببینید؛ مثلاً در جلسات اولیا و مربیان، مراسم عروسی و جشن فارغ‌التحصیلی فرزندتان. سعی کنید در این موقعیت‌ها همیشه ظاهرتان را حفظ کنید و خیلی عادی با همسر سابقتان صحبت کنید. استفاده از جملاتی مثل «حال شما چطوره؟» و «هوا به نظر خیلی خوب میاد» می‌تواند سکوت بین شما را از بین ببرد و تصویر خوبی از شما در ذهن فرزندتان به جا بگذارد.

تمام احساسات ناخوشایندی که نسبت به همسر سابقتان دارید را با مشاورتان در میان بگذارید. جلوی فرزندانتان به هیچ وجه از همسر سابقتان انتقاد نکنید. صحبت با مشاور در مورد هر چیزی که در ذهنتان است، می‌تواند بسیار مفید باشد و از طرفی هیچ آسیبی به فرزندانتان نمی‌زند. زندگی در کنار هر یک از والدین و گذراندن زمان با هر یک از آن‌ها به‌صورت جداگانه برای فرزندانتان به اندازه کافی سخت است. همان‌طور که می‌دانید این انتخاب فرزندانتان نبوده است. وقتی با همسر سابقتان روبرو می‌شوید، سعی کنید چند کلمه‌ای با او صحبت کنید تا فرزندانتان احساس بهتری داشته باشند. اگر این کار برای شما سخت است، ارتباط‌هایتان را به حداقل برسانید. شما می‌توانید در توافق‌نامه حق حضانت فرزندانتان، نحوه ارتباط با همسرتان را هم مشخص کنید.

حق حضانت فرزند

حضانت فرزند، توافقی بین والدین است که یکی از والدین مسئولیت بزرگ کردن فرزند را به عهده می‌گیرند. حضانت فرزند باعث می‌شود که او فقط در یک مکان و با یکی از والدین زندگی کند و در نتیجه والدین هم راحت‌تر هستند و ارتباط کمتری با یکدیگر دارند. هنگامی که می‌خواهید با همسرتان در مورد حضانت فرزند صحبت کنید، سعی کنید در حضور تعدادی شاهد این کار را انجام دهید تا درگیری خاصی بین شما به وجود نیاید.

توجه داشته باشید که حتی والدین کاملاً فهمیده و با شخصیت هم وقتی در موقعیت‌های سخت و مکان‌های خاصی قرار می‌گیرند، ممکن است پریشان و عصبانی به نظر برسند؛ حتی گاهی اوقات حضور همسر سابق باعث می‌شود تا فرد عملکردی تهاجمی داشته باشد و در نهایت بسیار عصبانی به نظر برسد. در چنین شرایطی، حق حضانت فرزند را می‌توان به‌صورت غیابی گرفت تا برخورد رودررو باعث عصبانیت دو طرف نشود. این کار کمک می‌کند تا فرزندان تحت تأثیر آثار منفی ناشی از ارتباطات مخرب بین والدین قرار نگیرند. البته فرزندان هم باید به اندازه کافی بزرگ باشند تا بتوانند به‌راحتی با یکی از والدین خود زندگی کنند. در دادگاه‌های قضایی که برای حق حضانت فرزند خود اقدام می‌کنید، می‌توانید طوری هماهنگ کنید که مثلاً یک ربع دیرتر از همسر سابقتان در دادگاه حضور پیدا کنید تا او را نبینید و به‌راحتی فرزندانتان را تحویل بگیرید.

تربیت فرزندان سالم بعد از طلاق

۲- با توجه به سن فرزندتان در مورد علت طلاق با او صحبت کنید

هیچ وقت به فرزندتان دروغ نگویید که همسر سابقتان برای مدت کوتاهی از خانه رفته است. اگر شما از همسرتان می‌خواهید طلاق بگیرید، باید به فرزندتان حقیقت را بگویید؛ هرچند لازم نیست که تمام جزئیات را با او در میان بگذارید. شما می‌توانید به فرزندتان بگویید که پدر و مادرش قرار نیست از این به بعد با یکدیگر زندگی کنند و البته همچنان فرزند خود را دوست دارید. فرزندتان نیاز دارد تا مطمئن شود که جدایی پدر و مادرش، تقصیر او نیست و همچنین نیاز دارد تا از دهان شما بشنود که همچنان او را دوست دارید.

بعد از طلاق مخصوصاً ماه‌های اول زندگی برای فرزندتان می‌تواند بسیار چالش‌برانگیز و کاملاً متفاوت با زندگی او در گذشته باشد. اگر نتوانسته‌اید به فرزندتان بگویید که می‌خواهید طلاق بگیرید و یا طلاق گرفته‌اید، می‌توانید از ویدئوهای آموزشی در این زمینه کمک بگیرید.

تربیت فرزندان سالم بعد از طلاق

۳- به فرزندتان اجازه بدهید تا ناراحتی خود را نشان دهد

احساس «ناراحتی» یکی از طبیعی‌ترین عواطفی است که انسان می‌تواند در طول زندگی خود آن را تجربه کند؛ مخصوصاً وقتی زندگی به طور ناگهانی تغییر می‌کند. فرزندان هم مانند پدر و مادر بعد از طلاق در درون خود احساس ناراحتی زیادی می‌کنند. میزان احساساتی که فرزندان از خود نشان می‌دهند، بسیار متفاوت است. احساس ناراحتی مراحل مختلفی هم دارد؛ مثل انکار، عصبانیت، فاصله گرفتن از واقعیت و عدم پذیرش، افسردگی و در نهایت پذیرش. ترتیب این مراحل در هر فردی متفاوت است و ممکن است بعضی از مراحل هم چندین بار تکرار بشوند.

مهم این است که شما بپذیرید که احساسات فرزندتان هم بخشی کاملاً طبیعی از طلاق شماست. به فرزندتان اجازه بدهید که به طور آزادانه با شما در این مورد صحبت کند. ابراز احساسات فرزندتان، چه به صورت کلامی و چه به صورت کتبی، به او کمک خواهد کرد تا بتواند این مراحل را راحت‌تر بگذراند. فرزندتان را تشویق کنید تا از جملاتی استفاده کند که با عبارت «من احساس می‌کنم که…»، شروع بشوند و تمامی احساسات خود را در مورد طلاق به شما بگویند. شما نباید دائم از خودتان دفاع کنید و همچنین نباید کاری کنید تا احساسات او را سرکوب کنید. اجازه بدهید که خیلی راحت حرف‌های خود را به شما بزنند، با آن‌ها همدردی کنید و حتی بگذارید تا با صدای بلند در مورد احساسات خود صحبت کنند.

۴- برای حل مشکلات فرزندتان از مشاور کمک بگیرید

بعضی از بچه‌ها از دوران بحرانی بعد از طلاق والدین خود به‌راحتی عبور می‌کنند و دسته‌ای دیگر هم به سختی. شما به عنوان والد فرزند خود باید به رفتار فرزندتان توجه کاملی داشته باشید و هر گونه رفتار غیر عادی را با یک مشاور حرفه‌ای در میان بگذارید. در ادامه به چند تا از رفتارهای غیر عادی که ممکن است فرزندتان از خود نشان دهد اشاره می‌کنیم:

  • افزایش خشم و عصبانیت
  • بروز مشکلاتی در مدرسه مانند افت نمره‌های او
  • ایجاد مشکل و یا دعوا با هم سن و سال‌های خودش
  • ایجاد مشکلات خاص در مدرسه که تا حدی عجیب به نظر می‌رسند
  • سوءتغذیه
  • خودزنی
  • بی‌خوابی
  • نشانه‌های افسردگی مثل از دست دادن علاقه به زندگی و یا احساس ناامیدی
  • استفاده از دارو یا مواد مخدر

اگر در فرزندتان یک یا چند نمونه از موارد بالا را مشاهده کردید، حتماً باید از مشاور کمک بگیرید. در مواردی که فرزندتان مشکلات روحی و روانی مانند افسردگی یا سو تغذیه دارد، یک مشاور می‌تواند به‌راحتی این مشکلات را حل کند. اگر در مورد کمک گرفتن از یک مشاور شک و تردید دارید، شاید خودتان بتوانید به فرزندتان کمک کنید ولی از طرفی احتمال دارد که نتوانید به‌راحتی از پس این مشکلات بربیایید. مشاوره می‌تواند به فرزندتان کمک کند تا استعدادهای جدیدی را در خودش پرورش بدهد، افکار و احساسات خود را کنترل کند و بدون توجه به مشکلات والدین و طلاق بین آن‌ها احساس اعتماد به نفس بیشتری بکند.

مشاوره گروهی

یکی از گزینه‌هایی که اکثر والدین آن را نادیده می‌گیرند، مشاوره گروهی است. مشاوره گروهی می‌تواند برای فرزندان شما بسیار مفید باشد زیرا در این شرایط آن‌ها احساس تنهایی نمی‌کنند. در مشاوره گروهی فرزندانتان می‌تواند با بچه‌های دیگری روبه‌رو بشوند که شرایط یکسانی دارند و والدین آن‌ها هم از یکدیگر جدا شده‌اند. بسیاری از مؤسسات هستند که مشاوره‌های گروهی را برگزار می‌کنند و با دارا بودن مربیان با تجربه و همچنین منابع مفید از فرزندانتان در این شرایط حمایت می‌کنند. در این جلسات، مربیان مهارت‌های جدید و مفیدی را به بچه‌ها آموزش می‌دهند و با انواع بازی‌های سرگرم کننده، موسیقی، داستان، ویدئو و بحث‌های مفید به آن‌ها کمک می‌کنند تا به سلامت از این دوران بحرانی بگذرند.

در این جلسات موضوعات مختلفی ارائه می‌شود مثل:

  • چه اتفاقی برای خانواده من افتاده است؟
  • من تنها نیستم
  • برقراری روابط جدید با دیگران
  • طلاق والدینم تقصیر من نیست
  • به والدین خود بگویید که چه احساسی دارید

با ثبت‌نام فرزند خود در این مؤسسات می‌توانید به آن‌ها کمک کنید تا این دوران سخت از زندگی خود را راحت‌تر بگذرانند. توجه داشته باشید که بعضی از بچه‌ها ممکن است دست به سرکوب عواطف خود بزنند و در نتیجه دیرتر احساسات خود را نشان بدهند. هر چه زودتر فرزند خود را با این مؤسسات آشنا کنید. در واقع به او کمک می‌کنید تا سریع‌تر با واقعیت روبه‌رو شود. مشاوره گروهی می‌تواند بیشتر از شما به فرزندتان کمک کند.

۵- در مورد همسر سابق خودتان چیز بدی به فرزندتان نگویید

حتی اگر همسرتان شما را ترک کرده است و باعث شده است تا تنها بمانید، باز هم خودتان را کنترل کنید و هیچ‌چیز منفی در مورد همسر سابقتان به او نگویید. فرزند شما هنوز هم در قلب خود هر دوی شما را دوست دارد. هیچ وقت بدی همسرتان را به فرزندتان نگویید زیرا او نسبت به این قضیه حساسیت زیادی نشان می‌دهد. اگر می‌خواهید در آینده هم فرزندتان با هر دوی شما روابط خوب و سالمی داشته باشد، نباید در مورد شریک سابقتان بدگویی کنید. ضرب‌المثل قدیمی در این زمینه وجود دارد که می‌گوید: «اگر نمی‌توانی چیز خوبی را بگویی، پس بهتر است هیچ‌چیزی نگویی و سکوت کنی.»

۶- برای فرزندتان اصول و قوانین خاصی را تعیین کنید

بچه‌ها با ایجاد نظم در زندگی می‌توانند پیشرفت کنند. هر دو والد باید برای فرزندان خود نظم و اصول خاصی را تعیین کنند مثل تنظیم ساعت خواب فرزند، قوانین انجام تکالیف مدرسه، انواع بازی‌های ویدئویی و فیلم‌های که حق تماشا دارند و سایر قوانینی که برای رشد فرزندانشان لازم و ضروری است. اگر والدین نتوانند بین قوانینی که هر یک برای فرزندشان تعیین می‌کنند تعادل و هماهنگی ایجاد کنند، نمی‌توانند به خوبی فرزندشان را تربیت کنند. هدف شما و همسر سابقتان باید این باشد که قوانین یکسان و مشابهی را برای فرزندتان تعیین کنید تا فرزندتان به آن‌ها پایبند باشد. ایجاد این هماهنگی‌ها باعث می‌شود تا فرزندتان در هر دو خانه، هم خانه شما و هم خانه همسر سابقتان، فرد منظم و موفقی بار بیاید و علاوه بر این، باعث می‌شود تا فرزندتان احساس کند که به او توجه کافی را دارید.

شاید بعد از طلاق تمایل داشته باشید که قوانین را زیر پا بگذارید زیرا فکر می‌کنید که فرزندتان هم تحت تأثیر این وضعیت قرار گرفته است ولی باید این را بدانید که فرزندتان بیشتر از هر زمانی به نظم و راهنمایی شما و همسر سابقتان نیاز دارد. آن‌ها نیاز دارند تا بدانند که شما و همسر سابقتان هنوز هم والدین او هستید و بر روی کارهایش نظارت کافی دارید. اجازه ندهید که هر کاری فرزندتان دوست دارد، انجام بدهد و بعدها باعث رنجش شما بشود. به‌طور مثال، اگر زمان خواب فرزندتان ساعت ۸ شب است ولی به او اجازه می‌دهید که تا ساعت ۹ بازی ویدیویی کند، به مرور زمان فرزندی خواهید داشت که صبح‌ها سر وقت در مدرسه حاضر نمی‌شود، در طول روز احساس خستگی زیادی می‌کند و در نتیجه تکالیف مدرسه‌اش را هم به خوبی انجام نمی‌دهد. اگر به علایق فرزندتان بیش از حد توجه کنید، باعث می‌شود تا او از زیر وظایف روزانه خود شانه خالی کند و به قوانین خانه هم پایبند نباشد پس صرفاً به خاطر احساس بدی که دارید، فرزندتان را هرگز به حال خودش رها نکنید.

۷- برای فرزندتان کتاب‌های مفیدی در زمینه طلاق والدین تهیه کنید

کتاب‌های زیادی در بازار وجود دارد که مخصوص بچه‌هایی نوشته می‌شوند که با طلاق والدین خود مواجه می‌شوند. این کتاب‌ها برای رده‌های سنی مختلفی ارائه می‌شوند. شما می‌توانید در سایت‌های معروف کتاب در این مورد جستجو کنید تا بهترین آن‌ها را برای فرزند خود سفارش بدهید. برای اینکه بتوانید کتاب مناسبی را برای او انتخاب کنید، می‌توانید بخش «خلاصه» هر کتابی را مطالعه کنید. بخش پیشنهادات و انتقادات وب‌سایت هم می‌تواند به شما کمک کند تا از نظرات سایر والدین استفاده کنید و با کتاب‌های مفیدی که توانسته است به آن‌ها در زندگی‌شان کمک کند هم آشنا شوید. کتاب کارهای زیادی هم برای بچه‌هایی که توانایی خواندن و نوشتن دارند، در این سایت‌ها موجود است. حتماً توجه کنید که کتابی که قصد خرید آن را دارید، متناسب با سن فرزندتان باشد تا بتوانید به او بیشتر کمک کنید.

 ۸- ابتدا تمام مشکلاتتان در مورد نگه‌داری از فرزندتان را با خودتان حل کنید

به مرور زمان مشکلات خاصی بین شما و فرزندتان به وجود می‌آید. شما نمی‌توانید از بروز این مشکلات پیشگیری کنید ولی می‌توانید با کمک همسر سابقتان این مشکلات را حل کنید. درست است که دیگر در زندگی شریک یکدیگر نیستید ولی هنوز هم در تربیت فرزندتان با هم شریک هستید. همیشه فرزندتان را در اولویت خودتان قرار بدهید. وقتی با مشکلات خاصی مواجه شدید، بر اساس علایق فرزندتان تصمیم بگیرید؛ شاید این قضیه در ظاهر آسان به نظر برسد ولی در واقعیت می‌تواند بسیار پیچیده هم باشد. برای مثال، فرض کنید که قصد دارید دوباره ازدواج کنید و به مدت دو هفته هم به ماه عسل بروید؛ همسر سابق شما هم نمی‌خواهد برنامه نگه‌داری از فرزندتان را تغییر بدهد تا بتوانید به‌راحتی به ماه عسل خودتان بروید. اگر از برنامه نگه‌داری از فرزندتان سرپیچی کنید، در واقع از توافقی که قبلاً با همسر سابقتان کرده‌اید، سرپیچی می‌کنید که در نهایت مسئله نگه‌داری از فرزندتان با مشکلاتی مواجه می‌شود؛ بنابراین ترجیح می‌دهید به جای اینکه دو هفته به ماه عسل بروید، آخر هفته خود را با همسر جدیدتان بگذرانید تا بتوانید هم از فرزندتان نگه‌داری کنید و هم زندگی او را مختل نکنید.

این وضعیت می‌تواند واقعاً اتفاق بیفتد؛ چه بخواهید و چه نخواهید مسئولیت نگه‌داری از فرزندتان در اولویت زندگی شما قرار می‌گیرد. ازدواج قبلی شما به جدایی ختم شده است ولی فرزندان شما هنوز هم هستند و سلامتی و خوشبختی آن‌ها در معرض خطر قرار دارد. وقتی چنین مشکلاتی در زندگی شما به وجود می‌آید، همیشه باید فرزندان خود را در نظر بگیرید و آن‌ها را در اولویت زندگی خودتان قرار بدهید. مسئله توجه و نگه‌داری از فرزند هیچ ربطی به برد و باخت شما در زندگی ندارد و شما یا همسر سابقتان نمی‌توانید راه خودتان را در پیش بگیرید و بروید. هدف نهایی شما و همسر سابقتان باید تربیت فرزندتان در بهترین شرایط ممکن باشد. شما باید به نوبه خودتان برای محافظت از فرزندتان فداکاری و از خود گذشتگی نشان بدهید. همیشه و در همه حال به خودتان یادآوری کنید که باید به علایق فرزندتان کاملاً توجه داشته باشید.

بهترین کار را در قبال فرزندتان انجام بدهید

تقریباً ۵۰ درصد از ازدواج‌ها در سرتاسر دنیا به طلاق ختم می‌شود ولی با این حال، هنوز هم فرزندانی وجود دارند که در این شرایط بحرانی به خوبی تربیت شده‌اند. همه چیز بستگی به والدین دارد؛ آن‌ها می‌توانند به فرزند خود کمک کنند تا از این مراحل به سلامت عبور کند و احساسات خود را هم کنترل کنند. گاهی اوقات هم کمک گرفتن از یک مشاور با تجربه و شرکت کردن فرزندتان در مشاوره‌های گروهی و دسته جمعی می‌تواند راه‌حل بسیار خوبی باشد. از همسر سابقتان پیش فرزندتان انتقاد نکنید و سعی کنید با کمک همسر سابقتان نظم خاصی به زندگی فرزندتان ببخشید.

 

منبع: چطورپدیا

  • viator baran4
  • ۰
  • ۰

افکار شاد را به ذهن بیاموزید

افکار شاد

۱- انسان خود انتخاب می‌کند که چقدر خوشحال باشد

چطور؟ با نوع افکاری که در سر می‌پروراند. افکار مثبت خوشحالی می‌آفرینند؛ در حالی که افکار منفی ناراحتی در پی خواهند داشت.«من خیلی چاق هستم»؛ این یک تفکر منفی است که فرد را درمانده می‌کند. «من هرگز به چنین چیزی دست نخواهم یافت»؛ این جمله نیز مثال دیگری از یک تفکر منفی است. «دوست دارم وقت خود را در کنار همسرم بگذرانم»؛ اندیشه‌ی مثبتی که احساسات خوبی به ارمغان می‌آورد. «عزیزم، موافقی برای تعطیلات به سفر برویم؟» این نقطه‌ی اوج هیجان بوده و شادی در اینجا است! تا به اینجا همه چیز درست بوده؛ اما چطور می‌توانیم برای حفظ شادی بیشتر، اندیشه‌های مثبت بیشتری بیافرینیم؟

افکار شادی

۲- می‌توان به مغز آموخت که به اندیشه‌های مثبت فکر کند

با آموزش مغز جهت ترجیح افکار مثبت به افکار منفی، در نتیجه انسان شادتری خواهیم بود. به مثال زیر توجه نمایید:

تاکنون دریافته‌اید که برخی از افراد به هنگام انتقاد شدن تا چه حد نسبت به خود ناراضی می‌شوند؛ در حالی که برخی دیگر کوچک‌ترین اهمیتی نمی‌دهند؟ آنچه اکثر مردم نمی‌دانند آن است که واکنش ما به انتقاد از سوی دیگران یک عادت فکری است. برخی از افراد این انتقادات را به خود گرفته و ناراحت می‌شوند؛ در حالی که برخی بر حسب عادت بی‌تفاوت بوده و خوشحالی خود را حفظ می‌کنند؛ البته این مسئله تنها در مورد انتقاد صادق نیست و جامعیت دارد. واکنش ما به تعاریف بد، به راننده‌های بی‌دقت، به خیانت و سوءاستفاده‌ی اطرافیان… همه به‌نوعی عادت فکری است.

با انتخاب خودآگاه افکار گوناگون، می‌توان عادت تفکر مثبت را تقویت کرده و عادت تفکر منفی را تضعیف کرد. حال در مورد موقعیت‌هایی که حقیقتاً منفی است، چه باید کرد؟ آیا باید حقیقت را انکار کرده و چشم را با عینک‌های رنگی پوشاند؟ خیر!

۳- می‌توان مثبت فکر کرد و در عین حال واقع‌بین بود

ممکن است برخی از افراد تفکر مثبت را معادل پوشیدن عینک‌های رنگی حین دیدن سیاهی‌ها قلمداد کنند، منظور ما در این مقاله این نیست! «من اندام بدی دارم»؛ این یک تفکر منفی است که احساسات بدی را به ارمغان می‌آورد. «من اندام بدی دارم؛ اما در حال حاضر ورزش می‌کنم و روز به روز بهتر می‌شوم»؛ جمله با یک اندیشه‌ی منفی آغاز و به یک تفکر مثبت ختم شد. نتیجه چه خواهد بود؟ فرد یک قدم به رضایت و شادی نزدیک‌تر می‌شود! واژه‌ی اما جادو می‌کند. به کمک آن افکارمان واقع‌بینانه خواهند بود؛ اما دیگر آزاردهنده نیستند!

۴- به کمک یک اما، ناراحتی را به شادی تبدیل کنید

با افزون یک «اما»ی بی‌ضرر در پس هر تفکر منفی، می‌توان تمامی این افکار را به اندیشه‌های مثبت تبدیل کرد؛ در نتیجه نارضایتی‌ها جای خود را به شادی خواهند داد. به مثال‌های زیر دقت کنید:

  • جمله‌ی «احساس می‌کنم هرگز کاهش وزن نخواهم داشت» به «اکنون احساس می‌کنم هرگز کاهش وزن نخواهم داشت؛ اما می‌دانم افرادی دیگری بوده‌اند که دقیقاً شرایطی مشابه داشته و از پس آن برآمده‌اند» تبدیل می‌شود.
  • «من هرگز عشق را نخواهم یافت» تبدیل می‌شود به «اگر همواره مثل اکنون در خانه بمانم شاید هرگز عشق را نیابم؛ اما اگر کمی بیشتر بیرون بروم، ممکن است شانس بیشتری داشته باشم».
  • «هرگز قادر به پرداخت این بدهی نخواهم بود» تبدیل می‌شود به «شاید نتوانم به‌سرعت این بدهی را پرداخت کنم؛ اما اگر ماهانه ۱۰۰ هزار تومان پس‌انداز کنم، می‌توانم بخشی از آن را بپردازم».

قدرت واژه‌ی اما را ملاحظه می‌کنید؟ درست به‌مانند داشتن یک جادوگر خوشبختی است!

۵- هرچه بیشتر به اما عادت کنیم؛ در نتیجه خرسندی بیشتری خواهیم داشت

در ابتدای کار، افزودن اما در پس افکار منفی چیزی نیست که ناگهان به ذهن خطور کند، به تمرین نیاز است. با این وجود، هرچه بیشتر تمرین می‌کنیم، مغز با ایجاد مسیرهای عصبی، عادت تفکر اما بلافاصله پس از هر اندیشه‌ی منفی را ایجاد می‌کند. این تکنیک به معنای واقعی کلمه ساختار مغز را تغییر داده و سطح شادی فرد را به طرز چشمگیری افزایش می‌دهد. خوشحالی می‌تواند آسان باشد…

۶- ادعاهای بی‌معنی را متوقف کنید

غالب افراد سعی می‌کنند مستقیماً از افکار ناخوشایند به اندیشه‌های شاد جهش کنند؛ به جای «من اندام بدی دارم اما در حال حاضر ورزش می‌کنم و روز به روز بهتر می‌شوم»؛ با خود می‌گویند «من اندام خوبی دارم». آن‌ها از «من اندام بدی دارم» یک‌باره به«من اندام خوبی دارم» تغییر وضعیت می‌دهند. مشکل آنجا است که معمولاً این ادعاها و تفکرات رضایت‌بخش، چندان واقعی نبوده و حتی گاهی سبب ناراحتی فرد می‌شوند، چرا؟ چون آن‌ها را باور ندارد! اگر باور دارید که اندامتان مناسب نیست، نمی‌توانید ذهن خود را به داشتن اندام خوب فریب دهید؛ هرچند که باور به پیشرفت و دستیابی به اندام مناسب تفکری منطقی بوده و همین مسئله، علت کارکرد حیرت‌انگیز تکنیک اما است. در این تکنیک درست همانند تکنیک «چه می‌شد اگر…» فرد موقعیت فعلی خود را پذیرفته و مسیر حرکت در پیش چشمانش نقش می‌بندد.

همین حالا اندیشه‌های منفی که با یک اما به تفکرات مثبت تبدیل می‌شوند را شناسایی کنید. همین امروز شاد بودن را به مغز خود بیاموزید.

 

منبع: چطورپدیا

  • viator baran4
  • ۰
  • ۰

افکار منفی قاتل اعتماد به نفس

شاید این مهم‌ترین پرسش موجود باشد: چطور بر افکار منفی که اعتماد به نفس را در ما خفه کرده و توانایی‌های ما را تضعیف می‌کند، غلبه کنیم؟ پاسخ به این پرسش که از آنچه به نظر می‌رسد به‌مراتب ساده‌تر است، همگان را شگفت‌زده خواهد کرد.

با این وجود، حتی ساده‌ترین مسائل نیز در جوش و خروش افکار منفی غرق شده و اتفاقاً پیچیدگی ظاهری آن نیز منطقی به نظر می‌رسد. اگر زمانی می‌توانستید جوش و خروش افکار منفی را نادیده بگیرید، چه می‌کردید؟ آیا به دنبال یک حرفه‌ی جدید می‌رفتید؟ دوستان جدیدی برای خود می‌یافتید؟ از شخصی محبوب و دست‌نیافتنی خواستگاری می‌کردید؟

در ادامه‌ی مطلب متوجه خواهید شد که انجام تمامی این کارها و حتی مواردی به‌مراتب دشوارتر، عملی خواهند بود؛ اما در عین حال اجازه دهید نکته‌ای را مطرح نماییم: خواندن ادامه‌ی مطلب به معنای پذیرش چالش و اتخاذ رویکردی جسورانه در قبال پوشاندن جامه عمل به اموری است که همواره برایتان وحشتناک بوده‌اند.

در این مقاله با یادگیری راهکارهایی برای عملی کردن خواسته‌های خود، مانعی بر سر راه افکار منفی ایجاد خواهید کرد. به شما یاد می‌دهیم چطور با نگاهی متفاوت به افکار خود بنگرید، چگونه ذهن خود را آرام سازید و در انجام کارهای خود اعتماد به نفس داشته باشید. از همه مهم‌تر اینکه، پس از پایان مطالعه‌ی این مقاله برای توجه به دنیای پیرامون عاری از هرگونه قضاوت، توانمند و آماده‌ خواهید بود.

۱- ریشه‌ی افکار منفی را بیابید

بگذارید رازی را فاش کنیم: طبق نتایج چهار مطالعه‌ی مختلف انجام شده، افرادی که مهارت ندارند، اغلب در توانایی‌های خود اغراق می‌کنند. در این مطالعات میزان شوخ‌طبعی، دستور زبان و منطق افراد اندازه‌گیری شد؛ شرکت‌کنندگانی که فکر می‌کردند فوق‌العاده هستند، در عمل بسیار بی‌کفایت بودند.

این نتایج، به ریشه‌ی افکار منفی در ارتباط با توانایی‌های فرد اشاره دارد. تردید به نفس، ناشی از هوش فرد است. بر اساس این تردید، فرد به جای آنکه خود را خوب، توانمند و ماهر دیده و همواره فکر کند که از بدو تولد برای هر نوع چالشی آماده است و می‌تواند موقعیت خود و پیرامون را به‌درستی تجزیه و تحلیل نماید، شکست‌های پیشین را در ذهن خود تداعی می‌کند. بدون هیچ عملی، تنها فکر می‌کنید! به این ترتیب زمانی که مغز مجالی برای اندیشیدن می‌یابد، معمولاً تعداد بی‌شماری فکر و خیال در آن پدیدار می‌شوند.

تکامل انسان‌های اولیه در محیطی خطرناک، دلیل روشنی دارد. آن‌ها همواره مجبور بودند به اتفاقات بدی که ممکن بود در راه باشد، فکر کنند. حیوانات وحشی، فجایع طبیعی، قبیله‌های رقیب و رقبای درون قبیله‌ای، همگی به‌نوعی تهدید محسوب می‌شدند. مغز ذاتاً به دنبال خطر است و زمانی که چالشی خود را نمایان می‌کند، غریزه به ما دستور می‌دهد که بجنگیم یا فرار کنیم.

علت وجود افکار منفی این است که مغز باهوش ما سعی دارد همه‌ی احتمالات را در نظر بگیرد. گرچه چالش‌هایی که با آن‌ها روبرو می‌شویم، شاید هیچ شباهتی به حمله‌ی یک حیوان وحشی نداشته باشند؛ اما به هر حال چالش محسوب شده و موجب فعال‌سازی یک نسخه‌ی تضعیف ‌شده از غریزه‌ی مبارزه یا فرار در شخص می‌گردند.

۲- برای هوش عاطفی خود ارزش قائل شوید

تا اینجا معلوم شد که باهوشی فرد، مسبب ظهور افکار منفی در ذهن وی است؛ از آن نوع افکاری که اگر زیادی به آن توجه کنید، اعتماد به نفس را از شما می‌گیرد؛ اما آیا تا به حال به هوش عاطفی خود فکر کرده‌اید؟

هوش عاطفی، یک ویژگی مهم است که در دنیای حرفه‌ای کاربردهای فراوان دارد و داشتن این شناخت برای افراد، اهمیت بسیار زیادی پیدا خواهد کرد. در یک نظرسنجی، ۷۱ درصد از مدیران بخش استخدام اظهار داشته‌اند که هوش عاطفی از بهره هوشی (IQ) مهم‌تر بوده و ۵۸ درصد گفته‌اند که ابداً حاضر به استخدام فردی با IQ بالا و هوش عاطفی پایین نیستند. جنبه‌های مهم هوش عاطفی را به شکل زیر برشمرده‌اند:

  • عواطف خود را می‌شناسید.
  • عواطف دیگران را می‌بینید.
  • می‌توانید عوامل برانگیزاننده عواطف خود را شناسایی نمایید.
  • اطلاعات عاطفی را مدیریت می‌کنید؛ یعنی در زمان برانگیختگی عواطف واکنش نشان نداده و می‌توانید خود را کنترل نمایید.

هوش عاطفی

از همان کودکی به ما یاد داده‌اند که قدر انسان‌های خردمند را بدانیم؛ اما تأکید آن‌چنانی بر توانایی شناخت عواطف و استفاده‌ی مؤثر از آن نشده و این مسئله منجر به فقدان تعادل و در نتیجه لغزش بسیاری از افراد می‌شود.

عواطف منفی، افکار منفی را به وجود می‌آورند و عاطفه خود توسط چیزی به وجود می‌آید که از کنترل خارج است. به همین ترتیب، تأثیر درونی یک حس در ذهن، تقریباً هم‌زمان شکل می‌گیرد؛ به طوری که حتی نمی‌فهمیم چه زمانی این اتفاق می‌افتد. برای مثال از اینکه به یک جشن دعوت نشده‌ایم، احساس ناراحتی می‌کنیم؛ ناگهان با خود فکر می‌کنیم که بی‌کفایت هستیم؛ در نهایت جبهه‌گیری خود را نشان داده و با خود می‌گوییم:

من که در هر صورت از آن‌ها خوشم نمی‌آمد.

به‌جای آنکه واکنش منفی به عواطف نشان دهید، هوش عاطفی خود را بپرورانید. عواطف را بشناسید و درک کنید که این نوع عاطفه، احتمالاً افکار منفی ایجاد خواهد کرد. همچنین این را بدانید که وجود عواطف طبیعی است، صحیح و غلط در آن وجود ندارد. فقط حسی است که تجربه می‌کنید.

در کنار این حس عاطفی بمانید، آن را نام‌گذاری کنید، برایش رنگ تعیین نمایید و راهی برای ابراز آن به جهان بیرون بیابید. خلاق باشید و بدانید که اگر ظاهری غمگین به خود گرفته‌اید، علت آن، حقیقی بودن احساس ناراحتی است.

افکار منفی

۳- اقدامات اشتباه و نیروبخش افکار منفی را بشناسید

انگیزه ما را رشد می‌دهد. معنای این جمله، آن است که به دنبال چیزی هستیم که به ما حس خوبی بدهد. بیشتر مواقع، زمانی که کودکان بسیار کم‌ سن و سال هستند، والدین با ارائه‌ی محرک‌ها در زمان اشتباه، به آن‌ها ستم می‌کنند. این عادت تا بزرگ‌سالی همراه کودک خواهد بود.

 

برای مثال ممکن است شخصی در زمان کودکی خود، به دلیل آنکه توسط هم‌کلاسی‌های خود مورد تمسخر قرار گرفته، ناراحت بوده باشد. افکار منفی تقریباً بلافاصله، همچون اشیاء شناور روی امواج عواطف، در سطح مغز تشکیل می‌شوند. والدین، به جای آنکه در غم و ناراحتی کودک شریک شده و به کودک اجازه دهند تا احساسات خود را تخلیه کند؛ به او چیزی دادند تا بخورند، تلویزیون را برای وی روشن کردند و سپس او را به رختخواب بردند تا بخوابد.

ایراد این کار در چیست؟ اولین چیزی که برای برقراری آرامش استفاده شد، یک محرک خارجی به نام غذا بود. روانشناسی خوراک به این شکل است:

با چیزی که قرار است به سلامت ما کمک کند، روابط ناسالم برقرار می‌کنیم.

خوراکی، به‌ویژه خوراکی فراوری شده و قندی که باعث ترشح دوپامین می‌شود، ماده‌ای قدرتمند است که همه‌ی حواس انسان را درگیر می‌کند. وقتی یاد می‌گیرید که برای احساس بهتر به سراغ یک محرک خارجی نظیر غذا بروید، یک حلقه‌ی بازخورد منفی خلق می‌کنید. در انتها به آن محرک عادت کرده و سپس در این عادت غرق می‌شوید. زمانی که احساس رضایت اولیه تمام شد، غم به سراغتان خواهد آمد.

عادات ناسالم و اشتباه را کشف کرده و آن را از جمع گزینه‌های خود کنار بگذارید. این عادات قاتل اعتماد به نفس هستند؛ به جای آن‌ها، عادات سالمی نظیر ورزش، هنر، خاطره‌نویسی، نگهداری از حیوانات یا صله‌ی رحم و دیدار بیشتر با دوستان و آشنایان را جایگزین کنید.

۴- اعتماد به نفس خود را به‌طور منظم افزایش دهید

برای افزایش اعتماد به نفس، لازم است مجموعه‌ای از کارهای کوچک را در نظر داشته باشیم؛ در این صورت، زمانی که مورد تهاجم افکار مأیوس‌کننده قرار می‌گیریم، می‌توانیم به اندوخته‌ی اعتماد به نفسی که از پیش ذخیره شده، تکیه کنیم.

چند فعالیت برای افزایش اعتماد به نفس:

  • فهرستی از نقاط قوت و فعالیت‌هایی تهیه کنید که تاکنون انجام شده یا در دست انجام است و نسبت به آن‌ها احساس غرور می‌کنید. به‌طور منظم موارد جدیدی به این فهرست بیافزایید.

  • هر روز برای خود فیگور بگیرید. بنا به گفته‌ی روان‌شناسی به نام اِمی کادی، همین که استوار بایستید و بازوان خود را طوری بالا بگیرید که انگار به تیم حریف گل زده‌اید، مغز یاد می‌گیرد که اعتماد به نفس را افزایش دهد. هر روز به مدت یک دقیقه در برابر آینه این کار را انجام دهید.
  • با یک فعالیت جدید که قابل انجام است، خود را به چالش بکشید. در کلاس یوگا شرکت کنید، خیاطی یا روش پخت غذاهای جدید را یاد بگیرید و یک شعر یا ترانه حفظ کنید.

  • ورزش کنید و خواب کافی داشته باشید.
  • چالش صد روز انکار را انجام دهید. جیا جیانگ، مالک انکار درمانی، خود را در انکار غرق کرد و با طرح درخواست‌های عجیب از مردم، به مدت ۱۰۰ روز برای خود شجاعت و جسارت خلق نمود.
  • در ذهن و کلام خود، از جملاتی برای تأیید نفس استفاده کنید. از نقاط قوت خود شروع کنید. بگویید: «من خوب با دیگران ارتباط برقرار می‌کنم، باهوش هستم، نسبت به دیگران احساس دلسوزی دارم» زمانی که منتقد درون شروع به صحبت کرد، با این جملات مثبت درباره‌ی خود، پاسخ او را بدهید.

انجام تمرین‌های منظم ایجاد اعتماد به نفس، در درازمدت مفید خواهند بود. از نظر جسمی و ذهنی احساس بهتری خواهید داشت و افکار منفی دیگر آن اثر مهلک قبل را بر اعتماد به نفس نخواهند داشت.

۵- دست از مقایسه‌ی خود با دیگران بردارید

این مورد، بسیار حائز اهمیت است. با وجود رسانه‌های اجتماعی دنیای امروز، مقایسه‌ی خود با دیگران امری بسیار بدیهی و آسان خواهد بود. طبق نتایج یک مطالعه، هر چه زمان بیشتری در شبکه‌های اجتماعی همچون اینستاگرام صرف شود، فرد افسرده‌تر خواهد بود.

اغلب افراد با به‌روزرسانی وضعیت خود و ارسال عکس‌های جذاب، موفقیت‌های خود را با دیگران در میان می‌گذارد. مقایسه‌ی خود با ظاهر زندگی افراد در صفحه‌ی اینستاگرام و احساس ضعف و کمبود پس از آن، در یک لحظه و به‌سادگی اتفاق می‌افتد. سپس تصمیم می‌گیرید مطلبی در صفحه‌ی خود ارسال کنید تا خود را خوب نشان دهید. اگر این مطلب، هزار لایک و نظر دریافت نکند، احساس می‌کنید دوستان اینستاگرامی دیگر شما را دوست ندارند.

همین مسئله تا حد زیادی برای افرادی که نامزد یا همسر دارند نیز صدق می‌کند. طبق یکی از تحقیقات انجام شده، زمانی که افراد در یک رابطه‌ی جدی و دلبستگی شدید به سر می‌برند، اغلب آن را در اینستاگرام یا فیس‌بوک با دیگران به اشتراک می‌گذارند. در اغلب موارد، این کار به تقلید از دوستان انجام می‌شود. اگر رابطه‌ی فرد با همسر یا نامزدش مساعد نباشد، دیدن مطالب مثبت دیگران در یک محیط مصنوعی و در رسانه‌های اجتماعی، جداً می‌تواند او را غمگین سازد. در نهایت بدون آنکه متوجه شود، خود را با آن‌ها مقایسه می‌کند.

راج راقوناتان، استاد دانشگاه تگزاس، یک رویکرد جایگزین پیشنهاد می‌دهد:

«نسبت به مسائلی که در انجام آن‌ها حرفه‌ای هستید و برایتان لذت‌بخش است، آگاهی بیشتری کسب کنید. زمانی که نیازی به مقایسه‌ی خود با دیگران احساس نکنید، به‌طور غریزی به سمت فعالیت‌هایی میل پیدا می‌کنید که برایتان لذت‌بخش است.»

بر روی مسائلی که برای شما خوشایند است، متمرکز شوید. جایی برای افکار منفی وجود ندارد. به تسلط بر کارهایی که بیش از همه برای شما لذت‌بخش است، نزدیک و نزدیک‌تر شوید، طبیعتاً زمانی که این تسلط را احساس کردید، اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت.

۶- ذهن آگاهی را به‌عنوان روشی برای زندگی به کار گیرید

افکار و اندیشه‌های ما همه‌ی مسائل را در دو دسته‌ی مشکلات و راه‌حل‌ها می‌گنجانند. شاید وسوسه شوید و با خود بگویید: «اگر افکار منفی مشکل واقعی هستند، پس ذهن آگاهی راه‌حل آن‌ها است.» ذهن آگاهی راه‌حل نیست و هرگونه توقع از آن برای رفع مشکلات، به ناامیدی و یأس منجر می‌شود. تنها پیشرفتی که از ذهن آگاهی می‌توان انتظار داشت، آگاه شدن ذهن است.

ذهن آگاهی یک روش زندگی و تمرینی است برای توجه؛ تمرینی برای درک پدیده‌ها و ساطع کردن آن‌ها، درست همانند فرآیند دم و بازدم انسان.

 

ذهن آگاهی چطور در مقابل افکار منفی به کمک انسان می‌آید؟ در این فرآیند ذهن، متوجه آن فکر خاص شده و سپس آن را رها می‌کند.

همین، هیچ جادویی در کار نیست. مغز و افکار آن، بخش فعالی از یک جهان حیرت‌انگیز هستند. شاید کلشیه‌ای به نظر برسد؛ اما بدانید که بر سنگ گردان نروید نبات! ذهنی که افکار را رها کرده و اندیشه‌های خویش را در جهان بیرون آزاد می‌نماید، در آن‌ها غوطه‌ور نخواهد شد؛ بنابراین، چنین ذهنی همیشه برای چالش‌های جدید، آماده و سرحال است.

۷- کمتر قضاوت و بیشتر عمل کنید

زمانی که به قضاوت دیگران می‌نشینیم، پشت سر آن‌ها حرف می‌زنیم و نظرات منفی درباره‌ی آن‌ها می‌دهیم، در واقع در حال تقویت افکار منفی خود هستیم. آن‌ها را به کلام درمی‌آوریم و اجازه می‌دهیم انعکاس یابند. دیری نمی‌پاید که این نوع فکر کردن به یک عادت تبدیل می‌شود و دامان خود ما را نیز می‌گیرد.

اجازه ندهید افکار منفی در ارتباط با دیگران، جای پای محکمی در ذهنتان بیابند. آن‌ها را به قدرت نرسانید. به جای این کار، مهربانی و عشق‌ ورزیدن یا کاری شبیه به آن را تمرین کنید. با احساس عشق و مهربانی، بنشینید و افکار مثبت و سلامت و عشق بی ‌قید و شرط را اول به سوی خود، سپس به سوی دوستی دیگر، بعد برای یک آشنا و در نهایت برای کسی که دوست نمی‌دارید، بفرستید.

پس از تمام این مراحل، وظایف و اهداف مشخص و دست‌یافتنی خود را بنویسید. تاریخ و مکان را یادداشت کرده و تا جای ممکن دقیق و با جزئیات عمل کنید. فراموش نکنید که این مراحل و اهداف باید کارهایی را که از انجام دادن آن لذت می‌برید، شامل شوند. یک کپی از فهرست کارهایی که می‌بایست انجام شوند، در جیب خود نگاه دارید. کارهایی را که انجام داده‌اید، علامت بزنید. علامت‌ها را بیشتر و بیشتر کرده و از انجام آن‌ها لذت ببرید.

ما انسان‌ها، با تمرکز افکار مثبت بر روی خود و دیگران و همچنین با توجه کافی به هدف لذت‌بخش خود، در واقع در حال پرورش مغز خود هستیم. دیری نمی‌گذرد که به همیشگی بودن افکار مثبت و به پایان رساندن فعالیت‌هایی که می‌خواهیم، عادت خواهیم کرد. این مسئله حقیقتاً احساس خوبی دارد!

کلام آخر

اعتماد به نفس یک عادت بوده و درست مثل هر عادت دیگری، برای ساخت آن نیاز به تمرین مداوم است. گرایش به عادت‌های بدبسیار راحت اتفاق می‌افتد؛ زیرا در آن لحظات اهداف بلندمدتی در ذهن نیست. فقط به‌طور مکرر به انجام آن‌ها مشغول می‌شویم. دست، پیراشکی را برمی‌دارد، آن را به دهان می‌گذارد، دهان شروع به جویدن می‌کند، گلو آن را فرو می‌برد و سپس این کار تکرار می‌شود. چرا عادت‌های مثبت را نیز به همین روش در زندگی خود جای ندهیم؟

با انجام کارهای روتین و تکرار منظم آن‌ها، اعتماد به نفس خود را بالا ببرید. زمانی به خواب بروید که می‌دانید هشت ساعت کامل، با چشمانی بسته، خواب کافی خواهید داشت. از خواب بیدار شوید. بدن خود را کش و قوس دهید. یک دقیقه برای خود فیگور بگیرید و در عین حال، افکار مثبتی درباره‌ی خود به ذهن بیاورید.

اگر صبح فرصت کافی برای ورزش کردن دارید، صبح‌ها ورزش کنید. هر روز یک هدف واقع‌بینانه برای خود تعیین کنید تا خود را به‌نوعی به چالش بکشید. سپس با علم به اینکه آن روز از عهده‌ی یک چالش انجام‌شدنی برخواهید آمد، روز خود را با لذت آگاهانه از هر لحظه ادامه دهید.

 

منبع: چطورپدیا

  • viator baran4
  • ۰
  • ۰

راز یک زندگی رضایت بخش

علاوه بر این، برخی معتقدند که امکان زندگی رضایت بخش تنها برای افراد پولداری که نگران کار کردن، پرداخت صورت‌حساب‌ها و یا مسائل مالی خانوادگی نیستند، وجود دارد؛ اما حقیقت غیر از این است. صراحتاً می‌توان گفت تمکن مالی، تنها پارامتر لازم برای داشتن یک زندگی شایسته نیست.

زندگی رضایت بخش

زندگی رضایت‌بخش قابل دستیابی است

هر کسی می‌تواند به دنبال یک زندگی رضایت‌بخش باشد و این مهم با تمایل به یادگیری آغاز می‌شود. چند سال است از آخرین باری که در یک کلاس درس حضور داشته‌اید، می‌گذرد؟ اگر سال‌هاست کار حرفه‌ای می‌کنید، احتمالاً تاکنون به پیشرفت‌هایی دست یافته‌اید. زمان‌هایی که باید برای سخنرانی‌های صبحگاهی بیدار می‌شدید را به یاد دارید؟ یا مواقعی که برای انجام تکالیف خود زمان کافی نداشته‌اید؟ و البته امتحان‌های بی‌پایانی که مجبور بودید آن را بگذرانید…

همه دانش‌آموزان مشتاقانه منتظر اتمام دوره‌ی مدرسه هستند! روزی که نه تکلیف مدرسه‌ای باشد، نه نگرانی بابت نمره و نه هیچ استرسی! سرانجام مرحله یادگیری تمام‌ شده و آنان وارد دنیای کار می‌شوند.

زندگی رضایت‌بخش

غالب افراد پس از اینکه وارد دنیای کار می‌شوند، در لحظاتی دوباره آرزو دارند به دوران دانش‌آموزی خود بازگردند. به نظر می‌رسد محیط مدرسه تنش کمتری دارد!

چیزهای زیادی وجود دارد که آن‌ها کماکان می‌بایست فراگرفته و تجربه کنند. دائم در حال دویدن و نگران زمان هستند و به دلیل تعهدات خانوادگی، کسب‌وکار و زندگی اجتماعی، مجبور به یافتن راه‌های جدید یادگیری و جذب اطلاعات به‌طور مؤثر هستند. در طی سال‌ها، متوجه خواهند شد که با یادگیری مهارت‌ها و دانش‌های جدید، توانستند پاسخ‌ها و راه‌حل‌هایی برای مشکلات خود پیدا کرده و از آن طریق رضایت بیشتری از زندگی خود داشته باشند.

زندگی رضایت‌بخش

یادگیری هرگز پایان نمی‌یابد

حقیقت این است که یادگیری هرگز به پایان نمی‌رسد. به‌طور کلی، درست است که آموزش رسمی و مدارک حاصل از آن در دستیابی به مشاغل خوب اهمیت دارد؛ مشاغلی که در آن‌ها مرتبه‌ی بالاتر و درآمد بیشتری خواهید داشت و همچنین شاید در حرفه‌ی خود موفق‌تر شوید! باری رفتن به مدرسه تنها نوعی از یادگیری است. فرآیند یادگیری، در طول زندگی به شیوه‌های مختلف اتفاق می‌افتد. همه این تجربیات باعث شکل‌گیری شخصیت افراد می‌شوند.

فرصت‌های زیادی وجود دارد تا دانش خود را افزایش داده و مهارت‌های مورد نیاز خود را در طول زندگی بیاموزیم. دانش در هر جایی قابل دستیابی است و مجموعه مهارت‌های فردی را می‌توان توسعه داد. با این حال، یادگیری مادام‌العمر به معنای ایجاد و حفظ نگرش مثبت حین یادگیری در حوزه‌های شخصی و کاری است.

بسیاری از مردم این واقعیت را نادیده می‌گیرند که یادگیری می‌تواند در شرایط و اشکال مختلف حاصل گردد. اکثر افراد تمایل دارند یادگیری را تحت عنوان فرآیندی که در سال‌های جوانی در موسسه صرف شده بدانند و فکر می‌کنند با ورود به دنیای کار، یادگیری آن‌ها به پایان خواهد رسید.

یادگیری مادام‌العمر در واقع یک هدیه ماندگار است.

چرا مهم است که تبدیل به یک یادگیرنده مادام‌العمر شویم؟

یادگیرنده مادام‌العمر در واقع تمایل مداوم به یادگیری و توسعه بوده که یک اقدام تعمدی و داوطلبانه است. این مهم درک افراد از جهان اطراف را افزایش داده، فرصت‌های بیشتر و بهتری فراهم می‌کند و کیفیت زندگی را بهبود می‌بخشد.

زندگی رضایت‌بخش

افراد با محیط کار خود ارتباط برقرار می‌کنند

با پیشرفت‌های امروز جامعه سطح امید به زندگی در انسان در حال افزایش است. امروزه افراد زیادی در سنین پیری نیز کار می‌کنند؛ بنابراین مهم نیست در چه مرحله‌ای از زندگی هستید، یادگیری مادام‌العمر همواره منافع زیادی به ارمغان می‌آورد. با درک اینکه چه کسی هستیم و چه اهدافی را دنبال می‌کنیم می‌توانیم رضایت شخصی بیشتری از زندگی و شغل خود داشته باشیم.

این امر می‌تواند به نتایج بهتر و منافع روز افزون منجر شود. فرقی نمی‌کند به پیشرفت در کار خود علاقه‌مند هستید یا رویاهای جدیدی در سر دارید؛ فرآیند یادگیری به خودی خود فرد را به سمت پیشرفت سوق داده و برای او رضایت به ارمغان می‌آورد.

درآمد بالقوه خود را افزایش خواهید داد

به لحاظ مالی، کارمندان حاذق‌تر و باهوش‌تر، از دارایی‌های یک شرکت هستند. این ویژگی‌ها همچنین به ارتقاء شغلی سریع‌تر با افزایش حقوق و دستمزد منجر می‌شوند.

افرادی که تخصص بیشتری دارند نه فقط برای کارفرمایان، بلکه برای مشتریان نیز ارزش بیشتری دارند. تخصص، اغلب، ویژگی کلیدی یک رهبر مؤثر است و اگر فردی دائماً در حال جمع‌آوری دانش باشد، به سایر افراد برتری داشته و دیگران توان رقابت با وی را نخواهند داشت. دانش اضافی به مهارت‌های قابل انتقال تبدیل می‌شود، بدین ترتیب فرد همواره می‌داند چطور ماهی را از آب بیرون بکشد.

یادگیری به شما توانایی می‌بخشد

یکی از دلایل آموزش مداوم، این است که به شما امکانات می‌دهد! امروزه تغییر مسیر شغلی، بیش از هر زمان دیگری در سنین میان‌سالی و با گذراندن دوره‌های آموزشی غیررسمی به امری رایج تبدیل‌ شده، به‌خصوص در شرایطی که بازار کار به‌سرعت در حال تغییر است.

هر سنی که داشته باشید، هیچ‌گاه برای شروع مجدد دیر نیست. هنگامی که به آموزش و فراگیری دانش و اطلاعات جدید روی می‌آورید، عملاً در حال گسترش فرصت‌های پیش روی خود هستید و در کنار آن، امکان عملی کردن فعالیت‌هایی که پیش از این ممکن نبوده را خواهید داشت و یا راهی برای رهایی از شرایط ناخوشایند می‌یابید.

امروزه اقتصاد ما به سمت قراردادهای کوتاه مدت و پاره وقت و با الگوهای کاری منعطف‌تر حرکت می‌کند. ما باید سازگاری خود را با تغییرات دنیای کار حفظ کنیم و با خروج از منطقه امن، خود را بیشتر با شرایط موجود وفق دهیم و همچنین تصورات اشتباهی که در مورد قابلیت‌های خود و ایمانمان داریم را از بین ببریم.

زندگی رضایت‌بخش ارام

دستیابی بیشتر با مهارت‌های ذهنی

ممکن است در کار خود حرفه‌ای باشید، اما باز هم احساس خلاء کنید. یا شاید از مسیر شغلی خود راضی نیستید و فکر می‌کنید وقت آن رسیده تا کاری جدید انجام دهید؛ همچنین شاید فکر کنید که به‌زودی بازنشسته می‌شوید و در اندیشه‌ی قدم بعدی هستید.

یادگیری هرگز نباید متوقف شود!

یادگیری می‌تواند شانسی برای رفتن به دنبال رویایی باشد که همیشه در سرمان بوده؛ اما هرگز فرصت و یا زمان دنبال کردن آن را نداشته‌ایم. اکنون می‌تواند زمان مناسبی برای ایجاد تغییراتی باشد که سال‌ها پیش باید انجام می‌شد.

در گام اول، ۷ مهارت برای ساختن زندگی رویایی را بیاموزید.

در هر وضعیتی، با داشتن این ۷ مهارت، به شکل مؤثری قادر به مقابله با چالش‌های زندگی خواهید بود. اجازه ندهید سن، محدودیت‌ها و یا منطقه امن، شما را از آرزوهای بزرگ‌تر و تلاش برای بهبود خود بازدارد.

کلید تبدیل و تغییر در دست خود فرد است. همه‌ی افراد بدون شک از توانایی لازم برای انجام کارهای بزرگ برخوردارند. اجازه ندهید که زندگی افسار شما را به دست گیرد! وقت آن رسیده است که یک زندگی پر از لذت را دنبال کنید.

 

منبع: چطورپدیا

  • viator baran4
  • ۰
  • ۰

شروع دوباره زندگی با تغییرات جدید

زندگی

ماندن در منطقه امن خود به‌قدری آرامش‌بخش است که پذیرش تغییرات را به‌مراتب سخت‌تر می‌کند؛ به‌ویژه هنگامی که تغییر مورد نظر آسان نبوده و یا حتی چیزی است که نسبت به آن احساس خوبی نداریم؛ ترسی ناشی از عدم اطمینان راه خود را به ذهن باز کرده و فرد گاهی این فکر را در سر می‌پروراند که برای دستیابی به این هدف، چه چیزهایی را باید فدا کنم؟ شاید بهتر است همین‌جا که هستم، بمانم؟ این جملات آشنا به نظر نمی‌رسند؟

آیا تاکنون در موقعیتی قرار گرفته‌اید که احساس کنید هیچ چیز سر جای خودش نیست؟ زمانی که در رابطه با مسائل کاری و یا در زمینه‌ی روابط شخصی، احساس گرفتاری و نارضایتی از وضع موجود را داشته باشید؟ اغلب می‌دانیم که به تغییر نیاز داریم؛ با این وجود از تصمیم‌گیری آگاهانه برای برداشتن گامی رو به جلو می‌هراسیم؛ زیرا احتمالاً هنوز نمی‌دانیم که چه چیزی می‌بایست تغییر کند.

ممکن است طی ۵ سال گذشته در یک شرکت خاص و در یک جایگاه ثابت کار کرده باشید. شاید نتوان گفت که از شغل خود بیزار هستید؛ اما فکر انجام این کار برای ۵ یا ۱۰ سال دیگر مو بر تنتان سیخ می‌کند و تمایل دارید که کاری مفیدتر و یا فعالیتی کاملاً متفاوت‌ انجام دهید.

حتی ممکن است در اواخر دوران میان‌سالی خود باشید. زمانی که در یک مسیر شغلی خوب قرار گرفته و اتفاقات بسیاری در اطرافتان جریان دارد، مانند خانواده‌ای که به آن‌ اهمیت می‌دهید. از لحاظ مالی پایدار بوده و احتمالاً در شرف ترفیع کاری نیز قرار دارید؛ اما به طریقی از آنچه تاکنون به دست آورده‌اید، راضی نیستید. احساس می‌کنید چیزی در این میان کم بوده و در عین حال، برای رها کردن تمام ثباتی که تا کنون کسب شده و آغاز جست و جو در پی علایق قلبی، زمان زیادی گذشته است. چرا اکثر ما به‌موجب تفکرات اشتباهی چون دیگر برای آغاز دیر شده یا برای شروع دوباره پیر شده‌ایم، فرصت‌ها و توانایی‌های خود را محدود می‌کنیم؟

یک مثال فرضی

فرض کنید دوستی داریم که در اواسط دهه چهارم زندگی خود بوده، مدیر ارشد یکی از شرکت‌های بزرگ است و بیش از ۱۵ سال به حسابرسی برای آن شرکت اشتغال دارد. چنین فردی یقیناً درآمد خوبی دارد، مالک یک آپارتمان شخصی است و از خوشی‌های زندگی خویش لذت می‌برد؛ اما برای تمامی این تسهیلات، می‌بایست سختی کار خود را تحمل نماید! در ظاهر گویا همه چیز بر وفق مراد وی است و احتمالاً گام بعدی ترفیع به درجه مدیریت و یا یافتن همسر مورد علاقه‌اش باشد؛ اما زمانی که از او در رابطه با رضایت شغلی می‌پرسیم، پس از چندین دقیقه تردید می‌گوید: گاهی اوقات آرزو می‌کنم که بتوانم شغل فعلی‌ام را ترک کرده و کاری انجام دهم که دغدغه و استرس کمتری داشته باشد؛ اما او به این شیوه زندگی عادت کرده و احساس می‌کند که برای جست و جو در پس حرفه‌ای جدید، خیلی دیر شده است! خطرات این مسیر بسیار زیاد بوده و تنها کاری که از وی برمی‌آید، تحمل است.

درگیری‌های خارجی که این فرد با آن‌ها مواجه می‌شود، عبارت‌اند از ثبات مالی، نفوذ اجتماعی بر همسالان خود، ترک زندگی مجلل و ثروتمندانه‌ی خود و یا موقعیت و یا شناختی که در ادامه‌ی شغل فعلی کسب خواهد کرد؛ از سوی دیگر، در درون، ترس از دست دادن تمام آنچه در طول عمر خود ساخته او را رها نمی‌کند. طی این سال‌ها، شغل حسابرسی باعث شده او در هنگام اخذ تصمیم‌های مهم بسیار محتاط‌تر عمل کند و اکنون اندیشه‌ی ترک شغل فعلی تنها به خیال جست و جو و یافتن جایگزینی که معنای بیشتری به زندگی‌اش می‌بخشد، به‌قدر کافی منطقی به نظر نمی‌رسد.

چطور می‌توان به دنبال معنای بیشتر بود؟ در حالی که در وهله‌ی اول، کل این مسیر حرکت هوشمندانه‌ای به نظر نمی‌رسد؟

این تفکر ممکن است ناشی از عدم کنترل درونی فرد باشد؛ طوری که احساس کند در مسیر زندگی، همواره عوامل خارجی به‌مراتب بیشتر از اقدامات خود او تأثیرگذار هستند. ممکن است با خود بگویید به‌وفور افراد جوان‌تر و لایق‌تر وجود دارند که توانایی‌هایشان به‌مراتب بیشتر از من است، پس بهتر آنکه در جای خود مانده و با شروع یک حرفه جدید، خطر نکنم. احتمال دیگر آن‌که احساس می‌کنید در این مرحله از زندگی، دیگر زمان و انرژی لازم برای آغاز یک شغل جدید را ندارید.

هر فردی ممکن است روزی خود را گرفتار سناریویی مشابه آنچه ذکر شد، بیابد. این یک مانع است. حال آنکه این مانع می‌تواند تنش‌ها و درگیری‌های شغل فعلی، عدم رضایت فرد از کار خود یا رکود ناشی از فکر عدم پیشرفت باشد؛ فرد باید خود تصمیم بگیرید که آیا می‌خواهد این مانع را از بین ببرد و یا تسلیم آن شود.

هرگز برای تغییر دیر نیست!

خبر خوب این است که ما انسان‌ها، با پیشرفت روز افزون جامعه، برای پوشاندن جامه‌ی عمل به خواسته‌هایی که پیشتر فکر می‌کردیم از سنی به بعد ممکن نخواهد بود، فرصت بیشتری در اختیار داریم. این روزها، افراد بیشتری برای جابه‌جایی مرزها و شکستن کلیشه‌ها تلاش می‌کنند.

اینجا تنها سخن از سن نیست! سن یک وضعیتی از حالت ذهن و یک ساختار اجتماعی است که نباید قابلیت‌ها و جاه‌طلبی‌های فرد را تعیین و یا محدود کند. در روند تغییر، عواملی فراتر از سن و زمان دخیل هستند. این به خود فرد بازمی‌گردد. او و توانایی وی برای پذیرش چالش‌ها و عزم راسخ جهت از بین بردن وضعیت فعلی.

عموماً علت اندیشه‌ی «اکنون دیگر برای تغییر دیر شده»، قیاس خود با سایرین است. فرد خود را با افراد جوان‌تر و موفق‌تر مقایسه می‌کند، در حالی که قیاس درست، قیاس وضعیت فعلی با وضعیت ۱۰ سال دیگر خودمان خواهد بود.

در داستانی که ذکر شد، می‌توان راهکاری به آن فرد ارائه کرد تا به کمک آن بدون هرگونه ریسک زمان، تلاش و تحمل سختی بتواند تحولات گسترده‌ای در زندگی خود پدید آورد و این راهکار ابداً ترک شغل فعلی و یا غرق شدن در کار نیست. این افراد با ۷ مهارت بنیادی که در ادامه‌ی مطلب معرفی می‌شود، می‌توانند در کنار تقویت کنترل درونی خود جهت ایجاد تغییرات لازم در زندگی، مجدداً کنترل کامل حرکات خود را در دست گرفته و موانع پیش رو را از بین برند.

راه حل: ۷ مهارت بنیادی زندگی

این هفت مهارت نکات جدیدی نبوده و تقریباً تمامی افراد بدان آگاه هستند؛ تنها مسئله‌ی مهم، چگونگی برقراری ارتباط مابین این مهارت‌ها و تفکر عمیق در آن‌ها جهت شناسایی قابلیت‌های فردی است. پس از شناسایی این مهارت‌ها، فرد درمی‌یابد که ابعاد گوناگونی برای مشاهده و انجام کارها وجود دارد. خلاقیت چیزی به‌مراتب فراتر از یک استعداد طبیعی است و با کنترل درست آن، می‌توان موانع پیش رو را به‌سادگی حذف کرد.

حال به کمک این ۷ مهارت بنیادی، دیگر رکود و عقب‌گرد معنایی ندارند! فرد با به‌کارگیری درست خلاقیت، رو به جلو حرکت کرده و در کنار موفقیت‌های شغلی، در سبک زندگی شخصی خود نیز تغییراتی را مشاهده خواهد کرد.

تمام موفقیت‌های زندگی انسان، چه در مسائل کاری، روابط شخصی و یا حتی سلامتی وی، توسط این ۷ مهارت‌های ذهنی قابل دستیابی بوده و با کسب آن‌ها، صرف نظر از سن، علاوه بر پیشرفت در تمامی بخش‌های زندگی، از زندگی روتین خسته کننده‌ی خود خلاص خواهیم شد.

بیش از ۳۰٪ بزرگ‌سالان چنین بحرانی را تجربه می‌کنند. خود را نجات دهید! تمام تلاش خود را به کار بندید تا نهایتاً پس از بازنشستگی و در سنین کهن‌سالی، احساس فرد پرحسرتی که در تمام طول عمر تسلیم تقدیر خود بوده را نداشته باشید. به زندگی خود اجازه ندهید ثابت و بدون تغییر بماند تا پس از ۲۰ سال تلاش سخت و مداوم تازه به خود بیایید! از قابلیت‌های فردی خود که در پس وضعیت فعلیتان پنهان شده، ناامید نشوید. تلاش کنید تا در سن ۴۰ سالگی، ده برابر نسبت به سن ۲۰ سالگی خود موفق‌تر باشید! بدون ترک شغل و مسئولیت‌های فعلی، به دنبال خواسته‌هایی که در تمام طول عمر در سر پرورانده‌اید، بروید. دید خود را باز کرده و انرژی و انگیزه خود را به زمانی بازگردانید که زندگی همچنان مملو از رویاها و خیالات زیبا بود؛ این بار به همه‌ی آن‌ها دست یابید!

 

منبع: چطورپدیا

  • viator baran4
  • ۰
  • ۰

۱۱ نصیحت هوشمندانه برای موفقیت مادران تنها (مطلقه، بیوه)

هنگامی که به نقش والدین فکر می‌کنیم، معمولاً یک پدر و مادر را تصور می‌کنیم که مسئولیت‌های خانواده را با یکدیگر به اشتراک گذاشته و در اکثر امور به یکدیگر تکیه می‌کنند. در صورتی که یکی از مادران تنهایی هستید که وظیفه‌ی پرورش کودکان را بر عهده دارید، یقیناً با چالش‌های مادر بودن و تلاش برای یافتن زمان، انرژی، سرمایه و حمایت کافی آگاه هستید.

مادران تنهایی که از چالش‌های روزمره ناراضی هستند، این تصور غلط که تمامی امور بر دوش آنان بوده را باید کنار بگذارند. اگر از همه منابع موجود استفاده کنند و اولویت‌های خود را بر اساس موقعیت خود تنظیم کنند، می‌توانند به‌راحتی به زندگی عادی و تربیت فرزندان خود ادامه دهند.

۱- جامعه‌ی هم‌راستا با خود را بیابید و از آن‌ها کمک بخواهید

با توجه به اینکه کُل مسئولیت خانواده به شما واگذار شده است، بنابراین قطعاً در خلال مدیریت امور احساس تنهایی خواهید کرد. احتمالاً حس مستقل بودن شما نیز تا بیشترین حد ممکن ارتقا یافته است.

خوداتکایی لازمه‌ی انجام بسیاری از امور است اما خودتان را فریب ندهید که به هیچ‌گونه پشتیبانی و حمایتی نیاز نخواهید داشت. در صورتی که اعضای خانواده‌تان در نزدیکی شما حضور دارند، ارتباط خود با آنان را از طریق رفت‌وآمد و مکالمه تقویت کنید. زمانی را در کنار دوستان قدیمی و همکاران سپری کنید. فکر نکنید که آن‌ها خواهان تعامل بیشتر با شما نیستند.

آیا ترجیح می‌دهید دوستان بیشتری را پیدا کنید که دارای شرایط یکسان با شما هستند؟ می‌توانید از انواع اپلیکیشن ها و شبکه‌های اجتماعی برای یافتن مادران مستقل استفاده کنید.

پس از یافتن گروه پشتیبانی، از مطرح کردن درخواست کمک خود واهمه نداشته باشید. درخواست کمک نشانه‌ی ناتوانی نیست، در واقع سایرین بیش از آنچه که شما تصور کنید، خواهان کمک به همنوعان هستند.

در صورتی که از ایجاد مزاحمت برای سایرین نگران هستید، بهتر است پیشنهاد‌هایی مانند نگهداری نوبتی از کودکان را مطرح کنید. در واقع کمک به دیگران هدف اصلی تعاملات اجتماعی محسوب می‌شود.

۲- گذشته را فراموش کنید

قبل از حرکت به سمت آینده لازم است گذشته را فراموش کنید و اجازه‌ی هرگونه تأثیرگذاری منفی بر زندگی خود را از آن بگیرید. ممکن است به دلیل طلاق، مرگ همسر یا هر شرایط دیگری، تنها شده باشید، اما لازم است گذشته‌ی نامطلوب و خیانت‌بار را فراموش کنید.

نمی‌توان گذشته را فراموش کرد و تلاش در این زمینه آسیب بیشتری را به همراه خواهد داشت. می‌توانید از قوت قلب و تجربه‌ی به دست آمده از این حوادث ناگوار، برای غلبه بر موانع پیش رو در زندگی آینده خود و فرزندتان استفاده کنید. از گذشته درس بگیرید، در حال زندگی کنید و برای آینده آماده شوید.

۳- برنامه‌ریزی کرده و اهداف خود را مشخص کنید

تکرار مکرر تلاش برای متعادل کردن کار و زندگی خصوصی می‌تواند باعث شود که احساس کنید مانند یک ربات کار می‌کنید. با این حال لازم است اهدافی را برای خود تعیین کنید و در مسیر تحقق آن‌ها بکوشید.

در زندگی خصوصی می‌توانید اهداف ورزشی (۵ کیلومتر در روز پیاده‌روی)، مطالعاتی (خواندن ۲۰ کتاب در سال) یا مسافرتی (سفربه اروپا) را تعریف کنید. در زمینه‌ی شغلی نیز اهدافی مانند کسب تجربه‌ی رهبری شرکت، ترفیع شغلی و دریافت مدرک / گواهی شغلی را مدنظر قرار دهید.

زمانی را صرف ایجاد یک برنامه واقع‌گرایانه کنید تا بر سر اینکه چگونه می‌توانید به این اهداف دست پیدا کنید، برنامه‌ریزی کنید. تلاش برای تحقق این اهداف نه تنها شما را به شخصی توانمند و موفق تبدیل خواهد نمود بلکه هدف‌دار بودن و معنادار بودن زندگی شما را ارتقا خواهد داد.

دنبال الگو باشید

۴- دنبال الگو باشید

یک روش عالی برای حرکت هر چه بهتر در مسیر تحقق اهداف آینده، یافتن الگو یا مربی  است که از تجربه‌ی خانوادگی و شغلی بیشتری برخوردار است. این فرد برای ارائه‌ی راهنمایی‌های کاربردی، اهداف تنظیمی و نحوه‌ی تحقق آنان بشدت مؤثر خواهد بود.

همچنین لازم است از راهنمایی‌های مستمر افراد در مواجهه با شرایط سخت و چالش‌برانگیز بهره‌مند شوید. فردی که از تجربه‌ی قبلی در این زمینه برخوردار باشد، به شما این اطمینان را می‌دهد که اوضاع به‌تدریج بر وفق مراد شده و با مثبت اندیشی به نتایج بهتری دست خواهید یافت.

۵- در اولویت‌های خود بازنگری کنید

والدین تنها (مطلقه، بیوه) از مسئولیت‌های دو برابری برخوردار هستند؛ بنابراین لازم است که اولویت‌ها و انتظارات بر این اساس تنظیم شوند.

به یاد داشته باشید که شما یک زن استثنائی نیستید. نمی‌توان خانه را کاملاً تمیز نگه داشت، تمامی لباس‌ها را تمیز کرد و هر روز غذای خانگی آماده کرد. این انتظارات منطقی نیستند. در برخی مواقع می‌توان از میان‌برهایی استفاده کرد. برای مثال مصرف غذای آماده برای شام یا شستن ظرف‌ها در روز بعد.

خود را با دیگران مقایسه نکنید و حس گناه در مورد اینکه در تربیت و حمایت کودک خود تنها هستید را فراموش کنید. به خود استراحت دهید و نسبت به مسائل کوچک نگران نباشید.

۶- زمانی را به امور شخصی خود اختصاص دهید

هرچند اختصاص دادن زمان به فعالیت‌های شخصی دشوار است اما چنین زمانی برای تأمین رفاه و سلامت فردی ضروری خواهد بود. در صورتی که شریکی در زندگی شما حضور نداشته باشد، آنگاه فاصله گرفتن از کودکان باید به صورت هدفمند و با برنامه‌ریزی قبلی انجام بپذیرد.

در صورتی که به صورت مشترک / حضانتی از کودک نگهداری می‌کنید، در زمان‌های فراغت اقدامات مفیدی را انجام دهید و به خودتان برسید. بخوابید، ورزش کنید و رژیم متعادلی را در پیش بگیرید، نمی‌توان این اقدامات را به‌راحتی انکار کرد. زمانی را نیز به سرگرمی‌های شخصی و فعالیت‌های خلاقانه اختصاص دهید.

هرچند مادر بودن مهم‌ترین وظیفه‌ی محوله به شما است، اما هویت شما صرفاً بر این اساس تعریف نمی‌شود. در صورتی که به صورت تنها از کودک مراقبت می‌کنید، اختصاص زمان به امور شخصی به‌مراتب دشوارتر خواهد بود.

با استفاده از منابع موجود زمانی را به خودتان اختصاص دهید، کودکان نیز در بلندمدت از این وضعیت استقبال خواهند نمود.

۷- امور را سازمان‌دهی کنید

با توجه به انبوه وظایف محوله به مادران تنها، سازمان‌دهی مناسب این وظایف یک ضرورت انکارناپذیر است. اپلیکیشن‌های بسیاری برای مدیریت امور مالی، برنامه‌ریزی غذایی و سازمان‌دهی فعالیت‌های خانوادگی مانند قرارهای ملاقات و لیست خرید مؤثر خواهند بود.

در صورتی که به صورت مشترک از کودک نگهداری می‌کنید، ارتباطات خود را با یکدیگر حفظ کنید تا تمامی افراد به‌خوبی از مسئولیت‌های خود در مورد کودکان آگاه باشند. در بازه‌های صبحگاهی و شبانه کارهای مشخص و روتینی را دنبال کنید تا کودکان به‌خوبی با آن‌ها هماهنگ شوند.

۸- انعطاف‌پذیر باشد، در کنترل کودکان سخت‌گیری نکنید

هرچند آمادگی و سازمان‌دهی امور از اهمیت بالایی برخوردار است، اما لزومی ندارد که همیشه طبق برنامه عمل کنید.

در شرایطی که کودکان مریض می‌شوند و پرستاران در لحظات آخر از حضور در منزل شما انصراف می‌دهند، شما به تنهایی مسئولیت مراقبت از کودک را بر عهده خواهید داشت. در این شرایط با انعطاف‌پذیری کامل و برنامه‌ریزی مناسب، وظایف شغلی و خانوادگی خود را به نحو احسن انجام دهید.

برای مثال فهرستی از افرادی تهیه کنید که در زمان مراقبت‌های فوری از کودکان با آن‌ها تماس بگیرید. همچنین این قبیل شرایط را از قبل با رئیس خود هماهنگ کنید.

مهم‌تر از همه اینکه اجازه ندهید تغییرات پیش‌بینی نشده، روز شما را خراب کند و استرس زیادی را به شما وارد نماید.

۹- یاد بگیرید که به شرایط ناخواسته پاسخ منفی بدهید (احساس گناه نکنید)

مادران تنها دارای محدودیت‌های زمانی، انرژی و منابع هستند که توسط خانواده‌های دو نفره (پدر و مادر) قابل درک نیستند. در این شرایط باید حس گناه را از خود دور کنید و تلاش نکنید که در تمامی مکان‌ها حضور داشته باشید و تمامی امور را انجام دهید.

لازم نیست در تمامی جشن تولدهایی که فرزندتان به آن دعوت شده است، حضور داشته باشید. لازم نیست کودکان در تمامی روزهای هفته در فعالیت‌های ورزشی و خارج از برنامه‌ی درسی مدرسه حضور داشته باشند.

کارهای خود را تنها محدود به مواردی کنید که بیشترین لذت و شادی را برای شما و خانواده‌تان دارند. انجام کارهای بیشتر، شما را به مادری بهتر تبدیل نمی‌کند بلکه صرفاً درجه‌ی خستگی شما را افزایش می‌دهد.

۱۰- با معیارهای خود زندگی کنید

هنگامی که وظیفه‌ی مدیریت خانواده به شما واگذار می‌شود (درآمد یک نفره، بودجه‌بندی و صرف زمان با کودک)، در این صورت لازم است معیارهای منطبق با شرایط خود را مورد توجه قرار دهید.

در صورتی که بدهی تسویه نشده‌ای دارید که روزبه‌روز بر سود آن افزوده می‌شود، لازم است در کوتاه‌ترین فرصت ممکن نسبت به تسویه‌ی آن اقدام کنید. بودجه‌بندی بهترین روش برای تعیین مقدار درآمد در دسترس برای مدیریت امور و پس‌انداز است.

سعی کنید با استفاده از حراجی فروشگاه‌ها در هزینه‌های خود صرفه‌جویی کنید. خرید وسایل دسته دوم و برنامه‌ریزی غذایی نیز می‌تواند در هزینه‌های شما صرفه‌جویی کند.

پس از پرداخت هزینه‌های اولیه مقدار درآمد باقی‌مانده برای تفریحاتی مانند غذا خوردن در رستوران، تعطیلات و مشاهده‌ی فیلم در سینما را تعیین کنید.

اجازه ندهید امور مالی به منبع نگرانی شما و خانواده‌تان تبدیل شود. حساب بانکی خود را افزایش دهید و مدیریت هزینه‌ها را به کودکان آموزش دهید.

۱۱- زمان کافی را در کنار کودکان‌تان سپری کنید

زمانی که با کودکان خود سپری می‌کنید، بسیار باارزش است و یک مادر تنها زمان محدودی را به آن اختصاص می‌دهد. این زمان را تا می‌توانید بیشتر کنید.

به‌جای تماشای تلویزیون، کودکان را به گردش کم‌هزینه در پارک، موزه و غیره ببرید. در هنگام ناهار خوردن راجع به اتفاقات مدرسه از آن‌ها جویا شوید.

هنگامی که کودکان از شما می‌خواهند که با آن‌ها بازی کنید، از این فرصت پیش آمده برای برقراری ارتباط با آن‌ها استفاده کنید. این عمل به هیچ وجه به منزله‌ی اتلاف وقت نخواهد بود. زمانی که با آن‌ها هستید، از انجام کارهای هم‌زمان بپرهیزید و فقط به آن‌ها توجه کنید. رابطه‌ی مؤثر با کودکان دارای مزایای متعددی خواهد بود.

نکات نهایی

مادر تنها بودن به هیچ وجه آسان نیست؛ بنابراین لازم است از تمامی منابع موجود به نحو احسن استفاده کنید تا فشار وارده به شما کاهش یابد.

فناوری‌های ارتباطی، سازمان‌دهی امور و تعاملات اجتماعی سازنده تنها چند نمونه از ابزارهای در دسترس هستند که شما باید از آن‌ها بهره ببرید. لازم است ذهنیت خود را تغییر دهید و در ارتباط با اولویت‌ها و مسائل مالی دیدگاه کاربردی‌تری داشته باشید.

همچنین رسیدگی به خود را نیز به هیچ وجه فراموش نکنید. با مراقبت از خود قادر به مراقبت از عزیزانتان هستید.

مادران تنها برخی از سخت‌کوش‌ترین افراد محسوب می‌شوند. آن‌ها نیز همانند سایر افراد لایق توجه و شادمانی هستند.

 

منبع: چطورپدیا

  • viator baran4
  • ۰
  • ۰

۱۵ سؤال اساسی برای هدایت ذهنیت فرزندان در مسیر صحیح

یکی از راه‌های تشویق فرزندان به توسعه یک طرز فکر مثبت و پرورش آن، این است که صادقانه با آن‌ها صحبت کنید و سؤالات مهم را از آن‌ها بپرسید. مهم نیست که به آن‌ها بگویید چه کار باید بکنند؛ بلکه لازم است ارزش زندگی با افکار مثبت و استفاده حداکثری از امکانات فعلی را به آنان یادآوری کنید.

برای تشویق فرزندان‌تان به شرکت در مکالمه و کمک به آن‌ها برای ایجاد یک طرز فکر سالم، سؤالات کاربردی زیر را از آنها بپرسید. برخی از این سؤالات به والدین کمک می‌کند تا رابطه خود را با فرزندانشان بیش از پیش تقویت کنند و در نتیجه به درک درستی از وضعیت فرزندان خود برسند.

هدایت ذهنیت فرزندان در مسیر صحیح

۱- کدام ۵ کلمه به بهترین نحو توصیف کننده‌ی شخصیت شما است؟

این سؤال فرزندان را در جهت خودشناسی بیشتر هدایت کرده و تصوری از آنچه دیگران درباره آن‌ها فکر می‌کنند را نشان می‌دهد. این سؤال به کودک و نوجوان یک چارچوب کلی نسبت به موقعیت فعلی‌شان در دنیای کوچک خود ارائه می‌دهد که ذهن آنان را نسبت به شناخت بهتر خودشان تقویت می‌کند.

۲- چه کاری را دوست دارید که باعث می‌شود شما احساس خوشحالی بکنید؟

برخی از کودکان و نوجوانان در پاسخ به این سؤال می‌گویند بازی‌های ویدیویی آن‌ها را شادتر می‌کند که در واقع پاسخ مناسبی است. مطالعات اخیر نشان می‌دهد که در واقع بازی‌های رایانه‌ای فواید روانی بسیاری دارند. همچنین اگر والدین نیز به همراه فرزندان در انجام این بازی‌ها مشارکت کنند، این کار باعث تقویت روابط بین والدین و فرزندان و البته تقویت روابط همسران با یکدیگر می‌شود.

هدف این سؤال، هدایت توجه کودک و نوجوان به چیزهایی است که او را خوشحال می‌کند و چشمانش را به این واقعیت باز می‌کند که به طور فعال می‌تواند زمان سپری ‌شده در فعالیت‌هایی که باعث شادی او می‌شوند را افزایش دهد. امیدواری اصلی این است که این کار به فرزندان فعالیت‌ها، سرگرمی‌ها و حتی مسیر شغلی پیش رو را یاد داده و شادی درونی آن‌ها را افزایش دهد.

۳- چه مهارت‌هایی دارید و چگونه می‌توانید این مهارت‌ها را به دیگران آموزش دهید؟

هدف از سؤال مذکور این است که به کودکان و نوجوانان یادآوری کنیم که زندگی صرفاً برای آن‌ها، حول محور خواسته‌های آن‌ها و دستاوردهای به دست آمده از دیگران نیست. بلکه زندگی متعلق به همه است و کمک کردن به دیگران هم بخشی از زندگی است.

این سؤال به فرزند شما کمک می‌کند احساس قدرت و ارزش کند و به وی یادآوری می‌کند که فرد خاصی است و چیزی برای ارائه دارد. زمانی که کودک یا نوجوان احساس خاص بودن را تجربه کند و بداند که چیزی برای ارائه دارد، اعتماد به نفس وی افزایش یافته و ارزش بیشتری برای خود قائل می‌شود. در نتیجه، تمایل بیشتری برای آموزش به دیگران خواهد داشت.

۴- بهترین/ بدترین اتفاق در زندگی شما چیست؟

زندگی کاملاً بر وفق مراد یا خلاف آن نیست بلکه آمیخته‌ای از فراز و نشیب‌ها است. زندگی ترکیبی از تجربیات تلخ و شیرین است و این چیزی است که باعث هیجان‌انگیز شدن آن می‌شود.

کودکان باید این واقعیت را زودتر درک کنند تا از نظر ذهنی برای زندگی آماده باشند. سؤال اصلی این است که چگونه آن‌ها را به سمت این آگاهی هدایت کنیم. این کار به فرزند شما کمک می‌کند تا درک کند که اتفاقات ناگوار تا ابد ادامه نخواهند داشت.

همیشه خورشید بعد از یک طوفان شدید می‌تابد و حس خوشایندی را پدید می‌آورد. کمک به فرزندان برای آماده شدن جهت روبرو شدن با شرایط مختلف، برای والدین نیز دست‌آوردهایی به همراه خواهد داشت.

۵- از بهترین/ بدترین اتفاقی که برای شما افتاد، چه درسی گرفتید؟

یک ضرب‌المثل قدیمی می‌گوید که تجربه بهترین معلم است که در حقیقت جمله‌ی بسیار درستی است. مهم است که فرزندان از تجربیات خودشان (هم خوب و هم بد) و هم از تجربیات دیگران، از جمله پدر و مادرشان، درس بگیرند.

این رویکرد یکی از بهترین روش‌ها برای پیشرفت در مسیر زندگی و همچنین راه رسیدن به بهترین شرایط است. هنگامی که کودک و نوجوان از تجربیات خود در زندگی درس می‌گیرد، به احتمال زیاد از تکرار آن‌ها در آینده اجتناب خواهد کرد.

۶- از بین تمامی نکاتی که یاد گرفته‌اید، کدام مورد در آینده‌ی شما اثرگذاری بیشتری را خواهد گذاشت؟

این سؤال به فرزندان شما یادآوری می‌کند که آن‌ها در نهایت به افرادی بزرگ‌سال تبدیل خواهند شد؛ بنابراین لازم است زندگی هدف‌داری را در پیش بگیرند. این نیز لازم است که وجدان کودکان و نوجوانان را به مسائل صحیح و غلط حساس کرده و آن‌ها را در مسیر صحیحی قرار دهیم تا در نهایت به هدف مدنظر خود برسند.

هنگامی که فرزند شما ارزش آموزه‌ها و نحوه‌ی مثمر ثمر واقع شدن آن‌ها را کاملاً درک کند، آنگاه انگیزه‌ی کافی برای لذت بردن از فعالیت‌هایی همچون خواندن، مطالعه و یادگیری در او فراهم خواهد شد.

۷- در صورتی که ۳ سال به عقب برگردید، چه توصیه‌ای به خودتان می‌کنید؟

این سؤال می‌تواند به یک مکالمه سرگرم کننده تبدیل شود که به کودک و نوجوان کمک می‌کند تا مشکلات قبلی خود را بدانند و برای برطرف کردن آن‌ها تلاش کنند. همچنین عادت یادگیری از اشتباهات را نیز در آنان تقویت خواهد کرد. این سؤال زمینه‌ساز مکالمه‌های جالبی بین شما و فرزندان در مورد نحوه‌ی غلبه بر مشکلات و تبدیل نقاط ضعف به نقاط قوت است.

۸- از چه چیزی بیشتر قدردان هستید؟

این سؤال فرزندانتان را تشویق می‌کند که موهبت‌های خود را بشمارند و شکرگزار باشند و همواره به جنبه‌های روشن‌ زندگی نگاه کنند. در واقع با این سؤال از فرزندان می‌خواهیم تا میدان دید خود را گسترش دهند و این موضوع را درک کنند که تمامی داشته‌ها حتی چیزهای کوچکی همچون خانواده، دوستان، مدرسه و غذای مناسب نیز قابل قدردانی هستند.

این شرایط به نوبه خود می‌تواند به شادی بیشتر کودکان و نوجوانان کمک کند چرا که بین قدردانی و خوشحالی رابطه‌ی مستقیمی برقرار است.

۹- به نظر شما سایرین چه حسی دارند؟

کودکان به‌راحتی روی احساسات خود تمرکز می‌کنند و احساسات دیگران را نادیده می‌گیرند. از سوی دیگر، برای ایجاد روابط قوی‌تر و اجتناب از مناقشات غیرضروری در زندگی، کودک باید به احساسات دیگران و همدردی در قبال آنان توجه داشته باشد.

با این سؤال به کودک کمک می‌کنید تا حس همدردی خود در قبال سایرین را گسترش دهد. همدردی و توجه بیشتر به وضعیت دیگران کودک را به فردی دلسوزتر، شادتر و مثمر ثمرتر تبدیل خواهد کرد. او با توجه به وضعیت دیگران، زندگی غنی‌تر و معنادارتری را تجربه خواهد کرد.

۱۰- فکر می‌کنید زندگی‌ شما در آینده چگونه خواهد بود؟

این سؤال نیز فرزندان شما را به فکر کردن درباره آینده و برنامه‌ریزی برای آن هدایت می‌کند. این سؤال به وی کمک خواهد کرد تا در مورد وضعیتش در بزرگ‌سالی بیشتر فکر کند.

در نتیجه‌ی این سؤال شما می‌توانید مشاهده‌ کنید که فرزندتان در حال حرکت به سمت جلو و تحقق اهداف آینده خود است؛ بنابراین شما می‌توانید به کودک و نوجوان خود در پیمودن این مسیر کمک کنید او را به سمت رسیدن به اهدافش سوق دهید.

۱۱- کدام یک از دوستانتان را بیشتر از بقیه دوست دارید؟ چرا؟

دوستان و اطرافیان تأثیر زیادی بر طرز فکر و نگرش‌ شما دارند. در صورتی که همواره افراد منفی‌نگر را در اطراف خود نگه دارید، نگرش شما نیز به سمت افکار منفی خواهد رفت. برعکس در صورتی که افراد مثبت‌گرا را در اطراف خود داشته باشید، نگرش شما نیز به همان نسبت مثبت خواهد شد.

این سؤال را از فرزندان خود بپرسید تا بفهمید چه کسی در میان دوستانش بیش‌ترین تأثیر را در زندگی او دارد. به فرزندتا این نکته را یادآوری کنید که شخصیت هر فرد از میانگین شخصیت ۵ دوست اصلی او تشکیل خواهد شد. این موضوع توسط یکی از محققان علوم کودکان اثبات شده است.

۱۲- در صورتی که در آینده به فردی مشهور تبدیل شوید، دوست دارید به چه علتی مشهور شوید؟

این سؤال فرزند شما را به تفکر در مورد مفهوم واقعی موفقیت و میراث بجا مانده از آن هدایت می‌کند. آیا موفقیت به ثروت‌اندوزی خلاصه می‌شود یا اهداف والاتری را در پی خواهد داشت؟

دوست دارید دیگران از شما با چه ویژگی‌‌هایی یاد کنند؟ با پاسخ کودک یا نوجوان به این سؤالات، شما می‌توانید نوع شخصیت فرزند خود را پیدا کنید و ببینید چه کسی به عنوان یک الگو، فرزند شما را تحت تأثیر قرار می‌دهد. این اطلاعات برای نظارت بر رشد شخصیتی کودکان و نوجوانان ضروری است.

۱۳- اگر می‌توانستید جهان را تغییر دهید، چه تغییری ایجاد می‌کردید؟

تحقیقات نشان می‌دهد که پیش‌بینی تجربیات مثبت، شادی بیشتری نسبت به خود تجربه، به ارمغان می‌آورد. هنگامی‌که کودک یا نوجوان به درجه‌ای از بلوغ برسد که شرایط فعلی و آتی را غیرهمسان بداند و تمامی فرصت‌های پیش روی خود را به‌خوبی درک کند، آنگاه این موضوع ضروری است تا حس کمک به دیگران و تلاش برای تبدیل کردن جهان به مکانی بهتر را در او زنده نگه‌داریم.

افراد شاد کسانی هستند که مشکلات را قابل حل می‌دانند و در حل مشکلات به وجود آمده مشارکت می‌کنند.

۱۴- چگونه می‌توانید در شرایط کنونی به افراد کمک کنید؟

از آنجا که زندگی سرشار از مشکلاتی همچون فقر، بی‌احترامی و ناملایمت‌های عاطفی است، بنابراین ضروری است تا به بهترین نحو ممکن به همنوعان خود کمک کنیم.

ادوین مارخام به‌درستی به این نکته اشاره داشته که «غایت نهایی و بزرگ‌ترین خیر بشری کمک به همنوعان هست».

نوع‌دوستی و برادری به معنی کمک به دیگران در شرایط سخت و مشقت‌بار است. از فرزندان خود این سؤال را به طور مرتب بپرسید تا روح سخاوت را به زندگی روزمره آن‌ها وارد کنید. مطالعات نشان داده است که کمک به دیگران با آزادسازی مولکول‌های شیمیایی اکسیتوسین و اندورفین در جریان خون همراه است و در نتیجه کمک به دیگران به عادتی دائمی در نزد کودکان و نوجوانان تبدیل خواهد شد.

 

۱۵- در صورتی که قادر به تعریف قوانینی برای جهان باشید، چه قوانینی را به ثبت می‌رسانید؟ چرا؟

این سؤال توجه فرزندانتان را به این واقعیت جلب می‌کند که ما در دنیایی با قوانین و مقررات زندگی می‌کنیم که ملزم به پیروی از این قوانین هستیم تا همه چیز به نحو احسن در مسیر پیشرفت قرار بگیرد. هدف این قوانین مجازات افراد نیست بلکه هدف آن کمک به ما در زندگی و تعامل با دیگران به شیوه‌ای بهتر است.

هنگامی که فرزند شما قوانین شخصی خودش را داشته باشد به‌خوبی قوانین اجتماعی را نیز می‌پذیرد و آن‌ها را دنبال می‌کند. این قاعده و قوانین شخصی می‌تواند کلید تربیت و رشد شهروندان مطیع قانون باشد که اعضای باارزش جامعه نیز هستند.

 

منبع: چطورپدیا

  • viator baran4
  • ۰
  • ۰

۷ گام ساده برای تقویت انرژی

آیا صبح که از خواب برمی‌خیزید احساس کسلی و بی‌حالی دارید؟ آیا برای تأمین نیروی لازم در طول روز، به نوشیدنی‌های کافئین‌دار نیازمند هستید؟ اگر این مسئله آشنا به نظر می‌رسد، اکنون وقت آن رسیده که راه‌حل‌های سریع را کنار گذاشته و برنامه‌ای برای مدیریت انرژی خود تهیه کنید. در شروع کار، ممکن است کمی سخت به نظر برسد، اما به‌محض آنکه از مزایای سبک زندگی شادتر، سالم‌تر و پربارتر بهره‌مند شدید، انرژی از دست رفته به‌سرعت بازمی‌گردد.

مدیریت انرژی چیست؟ به انرژی همانند یک منبع محدود، مثل پولی که در یک حساب بانکی ذخیره شده، بنگرید. اشخاص مختلف بنا به عواملی چون سن، میزان خواب، سطح استرس، شرایط پزشکی و سبک‌های متفاوت زندگی، در طول روز میزان مشخصی از این منبع را استفاده می‌کنند. در طول روز، فعالیت‌های روزانه سبب می‌شوند که انرژی فرد تحلیل رفته و در حساب وی ذخیره شود.

هرچند همواره نمی‌توان فعالیت‌هایی که از منبع انرژی تغذیه می‌کنند را کنترل کرد؛ اما می‌توان اقدامات لازم را برای ذخیره‌سازی بیشتر آن در حساب منبع انجام داد. به کمک این ۷ اصل مدیریت انرژی، می‌آموزید که چگونه سطح انرژی خود را افزایش دهید و با هر قدمی که در راستای این فرایند مراقبت از خود برمی‌دارید، احساس بهتری خواهید داشت.

غذای مغذی

۱- غذای مغذی بخورید

همه ما آگاه هستیم که غذای سالم در اصل برای حفظ تندرستی و سلامتی بدن است؛ اما معمولاً از آن به‌عنوان ابزاری برای کاهش وزن یاد می‌شود. با این حال، با توجه به دستورالعمل‌های غذایی، یک رژیم غذایی متعادل از میوه‌ها و سبزیجات، پروتئین‌های کم‌چرب، لبنیات کم‌چرب و دانه‌های کامل، تمام چیزی است که برای حفظ سطح انرژی مطلوب نیاز خواهیم داشت. غذایی که می‌خوریم تا حدودی تعیین‌کننده‌ی احوال ما خواهد بود؛ از تمام گروه‌های غذایی، مواد غذایی گوناگون مصرف کنید تا به کمک طیف وسیعی از این مواد مغذی دریافتی، انرژی لازم را در طول روز حفظ نمایید.

میوه‌ها و سبزیجات تازه و یا یخ‌زده را انتخاب کنید، خصوصاً سبزیجات مقوی برگ سبز و کلم بروکلی، همچنین سبزیجات نارنجی از جمله هویج و سیب‌زمینی شیرین. برای تأمین پروتئین سالم، تخم‌مرغ، سویا و حبوبات مختلفی وجود دارند؛ در طول روز صرف ۸۵ گرم غلات، نان، برنج یا پاستا را در نظر داشته باشید.

۲- هر شب ۷ الی ۸ ساعت بخوابید

داشتن خواب کافی عادت سالمی است که بهتر است همه‌ی افراد روی آن کار کنند. همه‌ی ما می‌دانیم که هر شب حداقل هفت ساعت به بستن چشم‌ها نیاز داریم، پس چه چیزی مانع از تحقق این امر می‌شود؟ به راه‌حلی برای رفع بزرگ‌ترین اختلال خواب خود فکر کرده و این نکته را به یاد داشته باشید که خواب ناکافی قادر است مشکلات جدی سلامتی را ماندگار ساخته و همچنین بر حال فرد، انگیزه و سطح انرژی او تأثیر منفی خواهد داشت. اولویت‌دهی به خواب یکی از بهترین راه‌های ممکن برای داشتن روزی موفق و پرانرژی است.

۳- با انسان‌های خوب مراوده داشته باشید

زمان بیشتری را در کنار افرادی که حضور در کنار آن‌ها برای شما لذت‌بخش است، سپری کنید. برقراری ارتباط با افرادی که از لحاظ مثبت‌نگری و علایق مشابه هستند، سبب تهییج و تحریک فرد خواهد شد. از سوی دیگر، افرادی که با آن‌ها سازگار نیستید و یا انسان‌هایی که همواره دید منفی دارند، اغلب شکایت می‌کنند یا تصمیمات ضعیف می‌گیرند، تنها حساب انرژی را تخلیه خواهند کرد. افرادی که با آن‌ها مراوده دارید را درست گزینش نمایید.

۴- بیش از حد پیگیر اخبار نباشید

اخبار، راه مهمی برای ارتباط با جهان اطراف و وقایعی است که در آن رخ می‌دهد و می‌تواند آموزشی، سرگرم‌کننده و حتی گاهی سبب افزایش اطلاعات فرد شود؛ اما متأسفانه اغلب مملو از داستان‌های رنج‌آور است. این داستان‌ها دید فرد را نسبت به جهان تغییر داده و سبب می‌شوند که به‌جای شناخت خوبی‌های اطراف، بر روی بدترین ترس‌های موجود تمرکز کند. هیچ‌گاه نمی‌توان به‌طور کامل از این حوادث اجتناب کرد؛ اما سعی کنید تا حد امکان، خصوصاً در طول مراحل آزمایش، فاصله‌ی خود را با آن حفظ نمایید.

۵- ورزش منظم داشته باشید

آیا تاکنون اتفاق افتاده که در نیمه‌ی روز احساس سستی و کسلی داشته باشید؟ آیا با وظایف ساده‌ی روزمره مانند خرید مواد غذایی یا انجام کارهای خانه از نفس می‌افتید؟ طبق دستورالعمل‌های فعالیت فیزیکی که برای ساکنین آمریکا ارائه شده، برخلاف باور عموم، ۱۵۰ دقیقه فعالیت هفتگی نه‌تنها چیزی از حساب انرژی فرد کم نمی‌کند؛ بلکه به آن می‌افزاید. می‌پرسید چطور؟ ورزش سبب کاهش استرس و تنش، تقویت عضلات و استقامت فرد می‌شود و به این ترتیب در کارکرد مؤثر بدن، طی انجام کارهای دیگر یا فعالیت‌های فیزیکی بیشتر، نقش بسیار مهمی دارد.

۶- هر روز عملی معنی‌دار انجام دهید

نسبت به چه چیزی احساس بسیار خوبی دارید؟ آیا از استعداد ویژه‌ای برخوردارید که دوست دارید آن را بیشتر تمرین کرده یا با دیگران به اشتراک بگذارید؟ هر روز کاری انجام دهید که از آن لذت می‌برید، حتی اگر چیزی به‌سادگی خوردن یک غذای سالم و یا گوش دادن به آهنگ مورد علاقه باشد. تلاش برای چیزهایی که برای فرد اهمیت دارند، به او کمک می‌کند تا انرژی خود را در مسیری که بهترین را برای او به ارمغان می‌آورد، صرف کرده و آن را به‌درستی ذخیره کند.

۷- برای دیگران افکار خوب داشته باشید

حفظ ذهنیتی دلسوزانه و شفیق، راه دیگری برای حفظ انرژی است. توجه بامحبت، مثالی از تمرین این نوع تفکر خواهد بود. برای مثال در برخورد با افراد غریبه، حین ادای جمله‌ی آرزوی خوبی برایتان دارم، ارتباط چشمی برقرار کرده و لبخند بزنید. این رویکرد مثبت، شما را از قضاوت آن فرد دور می‌کند. قضاوت دیگران می‌تواند در نهایت باعث شود که خود را قضاوت کنیم و این گفتمان درونی منفی بسیار طاقت‌فرسا است.

آزمایش‌ها

۱- میزان انرژی خود را نظارت کنید

در طول روز میزان انرژی خود را بین ۱ تا ۱۰ درجه‌بندی کنید؛ به‌طوری که ۱۰ بیشترین میزان انرژی باشد. به جزئیات روز خود توجه کنید تا بتوانید افراد یا وقایعی که بیشترین تأثیر را بر شما داشته‌اند، شناسایی نمایید.

۲- تغییرات ساده و جزئی ایجاد کنید

هنگامی که افراد یا حوادث مخرب انرژی خود را شناسایی کردید، به مراحل بعدی فکر کنید. به‌جای تلاش برای حل تمامی مشکلات در یک زمان خاص، یک بخش مهم را انتخاب کرده و در تعیین اهداف، واقع‌بین باشید. برای نمونه، اگر بی‌نظمی منزل یک منبع بزرگ استرس روزانه برای شما است، به‌جای غرق شدن در تمیزکاری هم‌زمان، هر هفته یک کابینت، گنجه و یا کشو را برای نظم دهی انتخاب کنید؛ پس از آن هر زمان که احساس آمادگی داشته‌اید، به سراغ هدف بعدی بروید.

۳- برنامه بریزید و اولویت‌بندی کنید

در طول روز، زمانی که سطح انرژی در بالاترین سطح خود قرار می‌گیرد را شناسایی کرده و وظایف مهم را در این لحظات که احساس سرزندگی و سازندگی دارید، انجام دهید تا از این انرژی به‌خوبی بهره برید.

 

منبع: چطورپدیا

  • viator baran4