مجله خلاقیت و نوآوری

طبقه بندی موضوعی

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی مثبت» ثبت شده است

افکار شاد را به ذهن بیاموزید

افکار شاد

۱- انسان خود انتخاب می‌کند که چقدر خوشحال باشد

چطور؟ با نوع افکاری که در سر می‌پروراند. افکار مثبت خوشحالی می‌آفرینند؛ در حالی که افکار منفی ناراحتی در پی خواهند داشت.«من خیلی چاق هستم»؛ این یک تفکر منفی است که فرد را درمانده می‌کند. «من هرگز به چنین چیزی دست نخواهم یافت»؛ این جمله نیز مثال دیگری از یک تفکر منفی است. «دوست دارم وقت خود را در کنار همسرم بگذرانم»؛ اندیشه‌ی مثبتی که احساسات خوبی به ارمغان می‌آورد. «عزیزم، موافقی برای تعطیلات به سفر برویم؟» این نقطه‌ی اوج هیجان بوده و شادی در اینجا است! تا به اینجا همه چیز درست بوده؛ اما چطور می‌توانیم برای حفظ شادی بیشتر، اندیشه‌های مثبت بیشتری بیافرینیم؟

افکار شادی

۲- می‌توان به مغز آموخت که به اندیشه‌های مثبت فکر کند

با آموزش مغز جهت ترجیح افکار مثبت به افکار منفی، در نتیجه انسان شادتری خواهیم بود. به مثال زیر توجه نمایید:

تاکنون دریافته‌اید که برخی از افراد به هنگام انتقاد شدن تا چه حد نسبت به خود ناراضی می‌شوند؛ در حالی که برخی دیگر کوچک‌ترین اهمیتی نمی‌دهند؟ آنچه اکثر مردم نمی‌دانند آن است که واکنش ما به انتقاد از سوی دیگران یک عادت فکری است. برخی از افراد این انتقادات را به خود گرفته و ناراحت می‌شوند؛ در حالی که برخی بر حسب عادت بی‌تفاوت بوده و خوشحالی خود را حفظ می‌کنند؛ البته این مسئله تنها در مورد انتقاد صادق نیست و جامعیت دارد. واکنش ما به تعاریف بد، به راننده‌های بی‌دقت، به خیانت و سوءاستفاده‌ی اطرافیان… همه به‌نوعی عادت فکری است.

با انتخاب خودآگاه افکار گوناگون، می‌توان عادت تفکر مثبت را تقویت کرده و عادت تفکر منفی را تضعیف کرد. حال در مورد موقعیت‌هایی که حقیقتاً منفی است، چه باید کرد؟ آیا باید حقیقت را انکار کرده و چشم را با عینک‌های رنگی پوشاند؟ خیر!

۳- می‌توان مثبت فکر کرد و در عین حال واقع‌بین بود

ممکن است برخی از افراد تفکر مثبت را معادل پوشیدن عینک‌های رنگی حین دیدن سیاهی‌ها قلمداد کنند، منظور ما در این مقاله این نیست! «من اندام بدی دارم»؛ این یک تفکر منفی است که احساسات بدی را به ارمغان می‌آورد. «من اندام بدی دارم؛ اما در حال حاضر ورزش می‌کنم و روز به روز بهتر می‌شوم»؛ جمله با یک اندیشه‌ی منفی آغاز و به یک تفکر مثبت ختم شد. نتیجه چه خواهد بود؟ فرد یک قدم به رضایت و شادی نزدیک‌تر می‌شود! واژه‌ی اما جادو می‌کند. به کمک آن افکارمان واقع‌بینانه خواهند بود؛ اما دیگر آزاردهنده نیستند!

۴- به کمک یک اما، ناراحتی را به شادی تبدیل کنید

با افزون یک «اما»ی بی‌ضرر در پس هر تفکر منفی، می‌توان تمامی این افکار را به اندیشه‌های مثبت تبدیل کرد؛ در نتیجه نارضایتی‌ها جای خود را به شادی خواهند داد. به مثال‌های زیر دقت کنید:

  • جمله‌ی «احساس می‌کنم هرگز کاهش وزن نخواهم داشت» به «اکنون احساس می‌کنم هرگز کاهش وزن نخواهم داشت؛ اما می‌دانم افرادی دیگری بوده‌اند که دقیقاً شرایطی مشابه داشته و از پس آن برآمده‌اند» تبدیل می‌شود.
  • «من هرگز عشق را نخواهم یافت» تبدیل می‌شود به «اگر همواره مثل اکنون در خانه بمانم شاید هرگز عشق را نیابم؛ اما اگر کمی بیشتر بیرون بروم، ممکن است شانس بیشتری داشته باشم».
  • «هرگز قادر به پرداخت این بدهی نخواهم بود» تبدیل می‌شود به «شاید نتوانم به‌سرعت این بدهی را پرداخت کنم؛ اما اگر ماهانه ۱۰۰ هزار تومان پس‌انداز کنم، می‌توانم بخشی از آن را بپردازم».

قدرت واژه‌ی اما را ملاحظه می‌کنید؟ درست به‌مانند داشتن یک جادوگر خوشبختی است!

۵- هرچه بیشتر به اما عادت کنیم؛ در نتیجه خرسندی بیشتری خواهیم داشت

در ابتدای کار، افزودن اما در پس افکار منفی چیزی نیست که ناگهان به ذهن خطور کند، به تمرین نیاز است. با این وجود، هرچه بیشتر تمرین می‌کنیم، مغز با ایجاد مسیرهای عصبی، عادت تفکر اما بلافاصله پس از هر اندیشه‌ی منفی را ایجاد می‌کند. این تکنیک به معنای واقعی کلمه ساختار مغز را تغییر داده و سطح شادی فرد را به طرز چشمگیری افزایش می‌دهد. خوشحالی می‌تواند آسان باشد…

۶- ادعاهای بی‌معنی را متوقف کنید

غالب افراد سعی می‌کنند مستقیماً از افکار ناخوشایند به اندیشه‌های شاد جهش کنند؛ به جای «من اندام بدی دارم اما در حال حاضر ورزش می‌کنم و روز به روز بهتر می‌شوم»؛ با خود می‌گویند «من اندام خوبی دارم». آن‌ها از «من اندام بدی دارم» یک‌باره به«من اندام خوبی دارم» تغییر وضعیت می‌دهند. مشکل آنجا است که معمولاً این ادعاها و تفکرات رضایت‌بخش، چندان واقعی نبوده و حتی گاهی سبب ناراحتی فرد می‌شوند، چرا؟ چون آن‌ها را باور ندارد! اگر باور دارید که اندامتان مناسب نیست، نمی‌توانید ذهن خود را به داشتن اندام خوب فریب دهید؛ هرچند که باور به پیشرفت و دستیابی به اندام مناسب تفکری منطقی بوده و همین مسئله، علت کارکرد حیرت‌انگیز تکنیک اما است. در این تکنیک درست همانند تکنیک «چه می‌شد اگر…» فرد موقعیت فعلی خود را پذیرفته و مسیر حرکت در پیش چشمانش نقش می‌بندد.

همین حالا اندیشه‌های منفی که با یک اما به تفکرات مثبت تبدیل می‌شوند را شناسایی کنید. همین امروز شاد بودن را به مغز خود بیاموزید.

 

منبع: چطورپدیا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۷ ، ۱۵:۳۵
viator baran4

افکار منفی قاتل اعتماد به نفس

شاید این مهم‌ترین پرسش موجود باشد: چطور بر افکار منفی که اعتماد به نفس را در ما خفه کرده و توانایی‌های ما را تضعیف می‌کند، غلبه کنیم؟ پاسخ به این پرسش که از آنچه به نظر می‌رسد به‌مراتب ساده‌تر است، همگان را شگفت‌زده خواهد کرد.

با این وجود، حتی ساده‌ترین مسائل نیز در جوش و خروش افکار منفی غرق شده و اتفاقاً پیچیدگی ظاهری آن نیز منطقی به نظر می‌رسد. اگر زمانی می‌توانستید جوش و خروش افکار منفی را نادیده بگیرید، چه می‌کردید؟ آیا به دنبال یک حرفه‌ی جدید می‌رفتید؟ دوستان جدیدی برای خود می‌یافتید؟ از شخصی محبوب و دست‌نیافتنی خواستگاری می‌کردید؟

در ادامه‌ی مطلب متوجه خواهید شد که انجام تمامی این کارها و حتی مواردی به‌مراتب دشوارتر، عملی خواهند بود؛ اما در عین حال اجازه دهید نکته‌ای را مطرح نماییم: خواندن ادامه‌ی مطلب به معنای پذیرش چالش و اتخاذ رویکردی جسورانه در قبال پوشاندن جامه عمل به اموری است که همواره برایتان وحشتناک بوده‌اند.

در این مقاله با یادگیری راهکارهایی برای عملی کردن خواسته‌های خود، مانعی بر سر راه افکار منفی ایجاد خواهید کرد. به شما یاد می‌دهیم چطور با نگاهی متفاوت به افکار خود بنگرید، چگونه ذهن خود را آرام سازید و در انجام کارهای خود اعتماد به نفس داشته باشید. از همه مهم‌تر اینکه، پس از پایان مطالعه‌ی این مقاله برای توجه به دنیای پیرامون عاری از هرگونه قضاوت، توانمند و آماده‌ خواهید بود.

۱- ریشه‌ی افکار منفی را بیابید

بگذارید رازی را فاش کنیم: طبق نتایج چهار مطالعه‌ی مختلف انجام شده، افرادی که مهارت ندارند، اغلب در توانایی‌های خود اغراق می‌کنند. در این مطالعات میزان شوخ‌طبعی، دستور زبان و منطق افراد اندازه‌گیری شد؛ شرکت‌کنندگانی که فکر می‌کردند فوق‌العاده هستند، در عمل بسیار بی‌کفایت بودند.

این نتایج، به ریشه‌ی افکار منفی در ارتباط با توانایی‌های فرد اشاره دارد. تردید به نفس، ناشی از هوش فرد است. بر اساس این تردید، فرد به جای آنکه خود را خوب، توانمند و ماهر دیده و همواره فکر کند که از بدو تولد برای هر نوع چالشی آماده است و می‌تواند موقعیت خود و پیرامون را به‌درستی تجزیه و تحلیل نماید، شکست‌های پیشین را در ذهن خود تداعی می‌کند. بدون هیچ عملی، تنها فکر می‌کنید! به این ترتیب زمانی که مغز مجالی برای اندیشیدن می‌یابد، معمولاً تعداد بی‌شماری فکر و خیال در آن پدیدار می‌شوند.

تکامل انسان‌های اولیه در محیطی خطرناک، دلیل روشنی دارد. آن‌ها همواره مجبور بودند به اتفاقات بدی که ممکن بود در راه باشد، فکر کنند. حیوانات وحشی، فجایع طبیعی، قبیله‌های رقیب و رقبای درون قبیله‌ای، همگی به‌نوعی تهدید محسوب می‌شدند. مغز ذاتاً به دنبال خطر است و زمانی که چالشی خود را نمایان می‌کند، غریزه به ما دستور می‌دهد که بجنگیم یا فرار کنیم.

علت وجود افکار منفی این است که مغز باهوش ما سعی دارد همه‌ی احتمالات را در نظر بگیرد. گرچه چالش‌هایی که با آن‌ها روبرو می‌شویم، شاید هیچ شباهتی به حمله‌ی یک حیوان وحشی نداشته باشند؛ اما به هر حال چالش محسوب شده و موجب فعال‌سازی یک نسخه‌ی تضعیف ‌شده از غریزه‌ی مبارزه یا فرار در شخص می‌گردند.

۲- برای هوش عاطفی خود ارزش قائل شوید

تا اینجا معلوم شد که باهوشی فرد، مسبب ظهور افکار منفی در ذهن وی است؛ از آن نوع افکاری که اگر زیادی به آن توجه کنید، اعتماد به نفس را از شما می‌گیرد؛ اما آیا تا به حال به هوش عاطفی خود فکر کرده‌اید؟

هوش عاطفی، یک ویژگی مهم است که در دنیای حرفه‌ای کاربردهای فراوان دارد و داشتن این شناخت برای افراد، اهمیت بسیار زیادی پیدا خواهد کرد. در یک نظرسنجی، ۷۱ درصد از مدیران بخش استخدام اظهار داشته‌اند که هوش عاطفی از بهره هوشی (IQ) مهم‌تر بوده و ۵۸ درصد گفته‌اند که ابداً حاضر به استخدام فردی با IQ بالا و هوش عاطفی پایین نیستند. جنبه‌های مهم هوش عاطفی را به شکل زیر برشمرده‌اند:

  • عواطف خود را می‌شناسید.
  • عواطف دیگران را می‌بینید.
  • می‌توانید عوامل برانگیزاننده عواطف خود را شناسایی نمایید.
  • اطلاعات عاطفی را مدیریت می‌کنید؛ یعنی در زمان برانگیختگی عواطف واکنش نشان نداده و می‌توانید خود را کنترل نمایید.

هوش عاطفی

از همان کودکی به ما یاد داده‌اند که قدر انسان‌های خردمند را بدانیم؛ اما تأکید آن‌چنانی بر توانایی شناخت عواطف و استفاده‌ی مؤثر از آن نشده و این مسئله منجر به فقدان تعادل و در نتیجه لغزش بسیاری از افراد می‌شود.

عواطف منفی، افکار منفی را به وجود می‌آورند و عاطفه خود توسط چیزی به وجود می‌آید که از کنترل خارج است. به همین ترتیب، تأثیر درونی یک حس در ذهن، تقریباً هم‌زمان شکل می‌گیرد؛ به طوری که حتی نمی‌فهمیم چه زمانی این اتفاق می‌افتد. برای مثال از اینکه به یک جشن دعوت نشده‌ایم، احساس ناراحتی می‌کنیم؛ ناگهان با خود فکر می‌کنیم که بی‌کفایت هستیم؛ در نهایت جبهه‌گیری خود را نشان داده و با خود می‌گوییم:

من که در هر صورت از آن‌ها خوشم نمی‌آمد.

به‌جای آنکه واکنش منفی به عواطف نشان دهید، هوش عاطفی خود را بپرورانید. عواطف را بشناسید و درک کنید که این نوع عاطفه، احتمالاً افکار منفی ایجاد خواهد کرد. همچنین این را بدانید که وجود عواطف طبیعی است، صحیح و غلط در آن وجود ندارد. فقط حسی است که تجربه می‌کنید.

در کنار این حس عاطفی بمانید، آن را نام‌گذاری کنید، برایش رنگ تعیین نمایید و راهی برای ابراز آن به جهان بیرون بیابید. خلاق باشید و بدانید که اگر ظاهری غمگین به خود گرفته‌اید، علت آن، حقیقی بودن احساس ناراحتی است.

افکار منفی

۳- اقدامات اشتباه و نیروبخش افکار منفی را بشناسید

انگیزه ما را رشد می‌دهد. معنای این جمله، آن است که به دنبال چیزی هستیم که به ما حس خوبی بدهد. بیشتر مواقع، زمانی که کودکان بسیار کم‌ سن و سال هستند، والدین با ارائه‌ی محرک‌ها در زمان اشتباه، به آن‌ها ستم می‌کنند. این عادت تا بزرگ‌سالی همراه کودک خواهد بود.

 

برای مثال ممکن است شخصی در زمان کودکی خود، به دلیل آنکه توسط هم‌کلاسی‌های خود مورد تمسخر قرار گرفته، ناراحت بوده باشد. افکار منفی تقریباً بلافاصله، همچون اشیاء شناور روی امواج عواطف، در سطح مغز تشکیل می‌شوند. والدین، به جای آنکه در غم و ناراحتی کودک شریک شده و به کودک اجازه دهند تا احساسات خود را تخلیه کند؛ به او چیزی دادند تا بخورند، تلویزیون را برای وی روشن کردند و سپس او را به رختخواب بردند تا بخوابد.

ایراد این کار در چیست؟ اولین چیزی که برای برقراری آرامش استفاده شد، یک محرک خارجی به نام غذا بود. روانشناسی خوراک به این شکل است:

با چیزی که قرار است به سلامت ما کمک کند، روابط ناسالم برقرار می‌کنیم.

خوراکی، به‌ویژه خوراکی فراوری شده و قندی که باعث ترشح دوپامین می‌شود، ماده‌ای قدرتمند است که همه‌ی حواس انسان را درگیر می‌کند. وقتی یاد می‌گیرید که برای احساس بهتر به سراغ یک محرک خارجی نظیر غذا بروید، یک حلقه‌ی بازخورد منفی خلق می‌کنید. در انتها به آن محرک عادت کرده و سپس در این عادت غرق می‌شوید. زمانی که احساس رضایت اولیه تمام شد، غم به سراغتان خواهد آمد.

عادات ناسالم و اشتباه را کشف کرده و آن را از جمع گزینه‌های خود کنار بگذارید. این عادات قاتل اعتماد به نفس هستند؛ به جای آن‌ها، عادات سالمی نظیر ورزش، هنر، خاطره‌نویسی، نگهداری از حیوانات یا صله‌ی رحم و دیدار بیشتر با دوستان و آشنایان را جایگزین کنید.

۴- اعتماد به نفس خود را به‌طور منظم افزایش دهید

برای افزایش اعتماد به نفس، لازم است مجموعه‌ای از کارهای کوچک را در نظر داشته باشیم؛ در این صورت، زمانی که مورد تهاجم افکار مأیوس‌کننده قرار می‌گیریم، می‌توانیم به اندوخته‌ی اعتماد به نفسی که از پیش ذخیره شده، تکیه کنیم.

چند فعالیت برای افزایش اعتماد به نفس:

  • فهرستی از نقاط قوت و فعالیت‌هایی تهیه کنید که تاکنون انجام شده یا در دست انجام است و نسبت به آن‌ها احساس غرور می‌کنید. به‌طور منظم موارد جدیدی به این فهرست بیافزایید.

  • هر روز برای خود فیگور بگیرید. بنا به گفته‌ی روان‌شناسی به نام اِمی کادی، همین که استوار بایستید و بازوان خود را طوری بالا بگیرید که انگار به تیم حریف گل زده‌اید، مغز یاد می‌گیرد که اعتماد به نفس را افزایش دهد. هر روز به مدت یک دقیقه در برابر آینه این کار را انجام دهید.
  • با یک فعالیت جدید که قابل انجام است، خود را به چالش بکشید. در کلاس یوگا شرکت کنید، خیاطی یا روش پخت غذاهای جدید را یاد بگیرید و یک شعر یا ترانه حفظ کنید.

  • ورزش کنید و خواب کافی داشته باشید.
  • چالش صد روز انکار را انجام دهید. جیا جیانگ، مالک انکار درمانی، خود را در انکار غرق کرد و با طرح درخواست‌های عجیب از مردم، به مدت ۱۰۰ روز برای خود شجاعت و جسارت خلق نمود.
  • در ذهن و کلام خود، از جملاتی برای تأیید نفس استفاده کنید. از نقاط قوت خود شروع کنید. بگویید: «من خوب با دیگران ارتباط برقرار می‌کنم، باهوش هستم، نسبت به دیگران احساس دلسوزی دارم» زمانی که منتقد درون شروع به صحبت کرد، با این جملات مثبت درباره‌ی خود، پاسخ او را بدهید.

انجام تمرین‌های منظم ایجاد اعتماد به نفس، در درازمدت مفید خواهند بود. از نظر جسمی و ذهنی احساس بهتری خواهید داشت و افکار منفی دیگر آن اثر مهلک قبل را بر اعتماد به نفس نخواهند داشت.

۵- دست از مقایسه‌ی خود با دیگران بردارید

این مورد، بسیار حائز اهمیت است. با وجود رسانه‌های اجتماعی دنیای امروز، مقایسه‌ی خود با دیگران امری بسیار بدیهی و آسان خواهد بود. طبق نتایج یک مطالعه، هر چه زمان بیشتری در شبکه‌های اجتماعی همچون اینستاگرام صرف شود، فرد افسرده‌تر خواهد بود.

اغلب افراد با به‌روزرسانی وضعیت خود و ارسال عکس‌های جذاب، موفقیت‌های خود را با دیگران در میان می‌گذارد. مقایسه‌ی خود با ظاهر زندگی افراد در صفحه‌ی اینستاگرام و احساس ضعف و کمبود پس از آن، در یک لحظه و به‌سادگی اتفاق می‌افتد. سپس تصمیم می‌گیرید مطلبی در صفحه‌ی خود ارسال کنید تا خود را خوب نشان دهید. اگر این مطلب، هزار لایک و نظر دریافت نکند، احساس می‌کنید دوستان اینستاگرامی دیگر شما را دوست ندارند.

همین مسئله تا حد زیادی برای افرادی که نامزد یا همسر دارند نیز صدق می‌کند. طبق یکی از تحقیقات انجام شده، زمانی که افراد در یک رابطه‌ی جدی و دلبستگی شدید به سر می‌برند، اغلب آن را در اینستاگرام یا فیس‌بوک با دیگران به اشتراک می‌گذارند. در اغلب موارد، این کار به تقلید از دوستان انجام می‌شود. اگر رابطه‌ی فرد با همسر یا نامزدش مساعد نباشد، دیدن مطالب مثبت دیگران در یک محیط مصنوعی و در رسانه‌های اجتماعی، جداً می‌تواند او را غمگین سازد. در نهایت بدون آنکه متوجه شود، خود را با آن‌ها مقایسه می‌کند.

راج راقوناتان، استاد دانشگاه تگزاس، یک رویکرد جایگزین پیشنهاد می‌دهد:

«نسبت به مسائلی که در انجام آن‌ها حرفه‌ای هستید و برایتان لذت‌بخش است، آگاهی بیشتری کسب کنید. زمانی که نیازی به مقایسه‌ی خود با دیگران احساس نکنید، به‌طور غریزی به سمت فعالیت‌هایی میل پیدا می‌کنید که برایتان لذت‌بخش است.»

بر روی مسائلی که برای شما خوشایند است، متمرکز شوید. جایی برای افکار منفی وجود ندارد. به تسلط بر کارهایی که بیش از همه برای شما لذت‌بخش است، نزدیک و نزدیک‌تر شوید، طبیعتاً زمانی که این تسلط را احساس کردید، اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت.

۶- ذهن آگاهی را به‌عنوان روشی برای زندگی به کار گیرید

افکار و اندیشه‌های ما همه‌ی مسائل را در دو دسته‌ی مشکلات و راه‌حل‌ها می‌گنجانند. شاید وسوسه شوید و با خود بگویید: «اگر افکار منفی مشکل واقعی هستند، پس ذهن آگاهی راه‌حل آن‌ها است.» ذهن آگاهی راه‌حل نیست و هرگونه توقع از آن برای رفع مشکلات، به ناامیدی و یأس منجر می‌شود. تنها پیشرفتی که از ذهن آگاهی می‌توان انتظار داشت، آگاه شدن ذهن است.

ذهن آگاهی یک روش زندگی و تمرینی است برای توجه؛ تمرینی برای درک پدیده‌ها و ساطع کردن آن‌ها، درست همانند فرآیند دم و بازدم انسان.

 

ذهن آگاهی چطور در مقابل افکار منفی به کمک انسان می‌آید؟ در این فرآیند ذهن، متوجه آن فکر خاص شده و سپس آن را رها می‌کند.

همین، هیچ جادویی در کار نیست. مغز و افکار آن، بخش فعالی از یک جهان حیرت‌انگیز هستند. شاید کلشیه‌ای به نظر برسد؛ اما بدانید که بر سنگ گردان نروید نبات! ذهنی که افکار را رها کرده و اندیشه‌های خویش را در جهان بیرون آزاد می‌نماید، در آن‌ها غوطه‌ور نخواهد شد؛ بنابراین، چنین ذهنی همیشه برای چالش‌های جدید، آماده و سرحال است.

۷- کمتر قضاوت و بیشتر عمل کنید

زمانی که به قضاوت دیگران می‌نشینیم، پشت سر آن‌ها حرف می‌زنیم و نظرات منفی درباره‌ی آن‌ها می‌دهیم، در واقع در حال تقویت افکار منفی خود هستیم. آن‌ها را به کلام درمی‌آوریم و اجازه می‌دهیم انعکاس یابند. دیری نمی‌پاید که این نوع فکر کردن به یک عادت تبدیل می‌شود و دامان خود ما را نیز می‌گیرد.

اجازه ندهید افکار منفی در ارتباط با دیگران، جای پای محکمی در ذهنتان بیابند. آن‌ها را به قدرت نرسانید. به جای این کار، مهربانی و عشق‌ ورزیدن یا کاری شبیه به آن را تمرین کنید. با احساس عشق و مهربانی، بنشینید و افکار مثبت و سلامت و عشق بی ‌قید و شرط را اول به سوی خود، سپس به سوی دوستی دیگر، بعد برای یک آشنا و در نهایت برای کسی که دوست نمی‌دارید، بفرستید.

پس از تمام این مراحل، وظایف و اهداف مشخص و دست‌یافتنی خود را بنویسید. تاریخ و مکان را یادداشت کرده و تا جای ممکن دقیق و با جزئیات عمل کنید. فراموش نکنید که این مراحل و اهداف باید کارهایی را که از انجام دادن آن لذت می‌برید، شامل شوند. یک کپی از فهرست کارهایی که می‌بایست انجام شوند، در جیب خود نگاه دارید. کارهایی را که انجام داده‌اید، علامت بزنید. علامت‌ها را بیشتر و بیشتر کرده و از انجام آن‌ها لذت ببرید.

ما انسان‌ها، با تمرکز افکار مثبت بر روی خود و دیگران و همچنین با توجه کافی به هدف لذت‌بخش خود، در واقع در حال پرورش مغز خود هستیم. دیری نمی‌گذرد که به همیشگی بودن افکار مثبت و به پایان رساندن فعالیت‌هایی که می‌خواهیم، عادت خواهیم کرد. این مسئله حقیقتاً احساس خوبی دارد!

کلام آخر

اعتماد به نفس یک عادت بوده و درست مثل هر عادت دیگری، برای ساخت آن نیاز به تمرین مداوم است. گرایش به عادت‌های بدبسیار راحت اتفاق می‌افتد؛ زیرا در آن لحظات اهداف بلندمدتی در ذهن نیست. فقط به‌طور مکرر به انجام آن‌ها مشغول می‌شویم. دست، پیراشکی را برمی‌دارد، آن را به دهان می‌گذارد، دهان شروع به جویدن می‌کند، گلو آن را فرو می‌برد و سپس این کار تکرار می‌شود. چرا عادت‌های مثبت را نیز به همین روش در زندگی خود جای ندهیم؟

با انجام کارهای روتین و تکرار منظم آن‌ها، اعتماد به نفس خود را بالا ببرید. زمانی به خواب بروید که می‌دانید هشت ساعت کامل، با چشمانی بسته، خواب کافی خواهید داشت. از خواب بیدار شوید. بدن خود را کش و قوس دهید. یک دقیقه برای خود فیگور بگیرید و در عین حال، افکار مثبتی درباره‌ی خود به ذهن بیاورید.

اگر صبح فرصت کافی برای ورزش کردن دارید، صبح‌ها ورزش کنید. هر روز یک هدف واقع‌بینانه برای خود تعیین کنید تا خود را به‌نوعی به چالش بکشید. سپس با علم به اینکه آن روز از عهده‌ی یک چالش انجام‌شدنی برخواهید آمد، روز خود را با لذت آگاهانه از هر لحظه ادامه دهید.

 

منبع: چطورپدیا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۷ ، ۱۵:۳۰
viator baran4

راز یک زندگی رضایت بخش

علاوه بر این، برخی معتقدند که امکان زندگی رضایت بخش تنها برای افراد پولداری که نگران کار کردن، پرداخت صورت‌حساب‌ها و یا مسائل مالی خانوادگی نیستند، وجود دارد؛ اما حقیقت غیر از این است. صراحتاً می‌توان گفت تمکن مالی، تنها پارامتر لازم برای داشتن یک زندگی شایسته نیست.

زندگی رضایت بخش

زندگی رضایت‌بخش قابل دستیابی است

هر کسی می‌تواند به دنبال یک زندگی رضایت‌بخش باشد و این مهم با تمایل به یادگیری آغاز می‌شود. چند سال است از آخرین باری که در یک کلاس درس حضور داشته‌اید، می‌گذرد؟ اگر سال‌هاست کار حرفه‌ای می‌کنید، احتمالاً تاکنون به پیشرفت‌هایی دست یافته‌اید. زمان‌هایی که باید برای سخنرانی‌های صبحگاهی بیدار می‌شدید را به یاد دارید؟ یا مواقعی که برای انجام تکالیف خود زمان کافی نداشته‌اید؟ و البته امتحان‌های بی‌پایانی که مجبور بودید آن را بگذرانید…

همه دانش‌آموزان مشتاقانه منتظر اتمام دوره‌ی مدرسه هستند! روزی که نه تکلیف مدرسه‌ای باشد، نه نگرانی بابت نمره و نه هیچ استرسی! سرانجام مرحله یادگیری تمام‌ شده و آنان وارد دنیای کار می‌شوند.

زندگی رضایت‌بخش

غالب افراد پس از اینکه وارد دنیای کار می‌شوند، در لحظاتی دوباره آرزو دارند به دوران دانش‌آموزی خود بازگردند. به نظر می‌رسد محیط مدرسه تنش کمتری دارد!

چیزهای زیادی وجود دارد که آن‌ها کماکان می‌بایست فراگرفته و تجربه کنند. دائم در حال دویدن و نگران زمان هستند و به دلیل تعهدات خانوادگی، کسب‌وکار و زندگی اجتماعی، مجبور به یافتن راه‌های جدید یادگیری و جذب اطلاعات به‌طور مؤثر هستند. در طی سال‌ها، متوجه خواهند شد که با یادگیری مهارت‌ها و دانش‌های جدید، توانستند پاسخ‌ها و راه‌حل‌هایی برای مشکلات خود پیدا کرده و از آن طریق رضایت بیشتری از زندگی خود داشته باشند.

زندگی رضایت‌بخش

یادگیری هرگز پایان نمی‌یابد

حقیقت این است که یادگیری هرگز به پایان نمی‌رسد. به‌طور کلی، درست است که آموزش رسمی و مدارک حاصل از آن در دستیابی به مشاغل خوب اهمیت دارد؛ مشاغلی که در آن‌ها مرتبه‌ی بالاتر و درآمد بیشتری خواهید داشت و همچنین شاید در حرفه‌ی خود موفق‌تر شوید! باری رفتن به مدرسه تنها نوعی از یادگیری است. فرآیند یادگیری، در طول زندگی به شیوه‌های مختلف اتفاق می‌افتد. همه این تجربیات باعث شکل‌گیری شخصیت افراد می‌شوند.

فرصت‌های زیادی وجود دارد تا دانش خود را افزایش داده و مهارت‌های مورد نیاز خود را در طول زندگی بیاموزیم. دانش در هر جایی قابل دستیابی است و مجموعه مهارت‌های فردی را می‌توان توسعه داد. با این حال، یادگیری مادام‌العمر به معنای ایجاد و حفظ نگرش مثبت حین یادگیری در حوزه‌های شخصی و کاری است.

بسیاری از مردم این واقعیت را نادیده می‌گیرند که یادگیری می‌تواند در شرایط و اشکال مختلف حاصل گردد. اکثر افراد تمایل دارند یادگیری را تحت عنوان فرآیندی که در سال‌های جوانی در موسسه صرف شده بدانند و فکر می‌کنند با ورود به دنیای کار، یادگیری آن‌ها به پایان خواهد رسید.

یادگیری مادام‌العمر در واقع یک هدیه ماندگار است.

چرا مهم است که تبدیل به یک یادگیرنده مادام‌العمر شویم؟

یادگیرنده مادام‌العمر در واقع تمایل مداوم به یادگیری و توسعه بوده که یک اقدام تعمدی و داوطلبانه است. این مهم درک افراد از جهان اطراف را افزایش داده، فرصت‌های بیشتر و بهتری فراهم می‌کند و کیفیت زندگی را بهبود می‌بخشد.

زندگی رضایت‌بخش

افراد با محیط کار خود ارتباط برقرار می‌کنند

با پیشرفت‌های امروز جامعه سطح امید به زندگی در انسان در حال افزایش است. امروزه افراد زیادی در سنین پیری نیز کار می‌کنند؛ بنابراین مهم نیست در چه مرحله‌ای از زندگی هستید، یادگیری مادام‌العمر همواره منافع زیادی به ارمغان می‌آورد. با درک اینکه چه کسی هستیم و چه اهدافی را دنبال می‌کنیم می‌توانیم رضایت شخصی بیشتری از زندگی و شغل خود داشته باشیم.

این امر می‌تواند به نتایج بهتر و منافع روز افزون منجر شود. فرقی نمی‌کند به پیشرفت در کار خود علاقه‌مند هستید یا رویاهای جدیدی در سر دارید؛ فرآیند یادگیری به خودی خود فرد را به سمت پیشرفت سوق داده و برای او رضایت به ارمغان می‌آورد.

درآمد بالقوه خود را افزایش خواهید داد

به لحاظ مالی، کارمندان حاذق‌تر و باهوش‌تر، از دارایی‌های یک شرکت هستند. این ویژگی‌ها همچنین به ارتقاء شغلی سریع‌تر با افزایش حقوق و دستمزد منجر می‌شوند.

افرادی که تخصص بیشتری دارند نه فقط برای کارفرمایان، بلکه برای مشتریان نیز ارزش بیشتری دارند. تخصص، اغلب، ویژگی کلیدی یک رهبر مؤثر است و اگر فردی دائماً در حال جمع‌آوری دانش باشد، به سایر افراد برتری داشته و دیگران توان رقابت با وی را نخواهند داشت. دانش اضافی به مهارت‌های قابل انتقال تبدیل می‌شود، بدین ترتیب فرد همواره می‌داند چطور ماهی را از آب بیرون بکشد.

یادگیری به شما توانایی می‌بخشد

یکی از دلایل آموزش مداوم، این است که به شما امکانات می‌دهد! امروزه تغییر مسیر شغلی، بیش از هر زمان دیگری در سنین میان‌سالی و با گذراندن دوره‌های آموزشی غیررسمی به امری رایج تبدیل‌ شده، به‌خصوص در شرایطی که بازار کار به‌سرعت در حال تغییر است.

هر سنی که داشته باشید، هیچ‌گاه برای شروع مجدد دیر نیست. هنگامی که به آموزش و فراگیری دانش و اطلاعات جدید روی می‌آورید، عملاً در حال گسترش فرصت‌های پیش روی خود هستید و در کنار آن، امکان عملی کردن فعالیت‌هایی که پیش از این ممکن نبوده را خواهید داشت و یا راهی برای رهایی از شرایط ناخوشایند می‌یابید.

امروزه اقتصاد ما به سمت قراردادهای کوتاه مدت و پاره وقت و با الگوهای کاری منعطف‌تر حرکت می‌کند. ما باید سازگاری خود را با تغییرات دنیای کار حفظ کنیم و با خروج از منطقه امن، خود را بیشتر با شرایط موجود وفق دهیم و همچنین تصورات اشتباهی که در مورد قابلیت‌های خود و ایمانمان داریم را از بین ببریم.

زندگی رضایت‌بخش ارام

دستیابی بیشتر با مهارت‌های ذهنی

ممکن است در کار خود حرفه‌ای باشید، اما باز هم احساس خلاء کنید. یا شاید از مسیر شغلی خود راضی نیستید و فکر می‌کنید وقت آن رسیده تا کاری جدید انجام دهید؛ همچنین شاید فکر کنید که به‌زودی بازنشسته می‌شوید و در اندیشه‌ی قدم بعدی هستید.

یادگیری هرگز نباید متوقف شود!

یادگیری می‌تواند شانسی برای رفتن به دنبال رویایی باشد که همیشه در سرمان بوده؛ اما هرگز فرصت و یا زمان دنبال کردن آن را نداشته‌ایم. اکنون می‌تواند زمان مناسبی برای ایجاد تغییراتی باشد که سال‌ها پیش باید انجام می‌شد.

در گام اول، ۷ مهارت برای ساختن زندگی رویایی را بیاموزید.

در هر وضعیتی، با داشتن این ۷ مهارت، به شکل مؤثری قادر به مقابله با چالش‌های زندگی خواهید بود. اجازه ندهید سن، محدودیت‌ها و یا منطقه امن، شما را از آرزوهای بزرگ‌تر و تلاش برای بهبود خود بازدارد.

کلید تبدیل و تغییر در دست خود فرد است. همه‌ی افراد بدون شک از توانایی لازم برای انجام کارهای بزرگ برخوردارند. اجازه ندهید که زندگی افسار شما را به دست گیرد! وقت آن رسیده است که یک زندگی پر از لذت را دنبال کنید.

 

منبع: چطورپدیا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۷ ، ۱۵:۲۸
viator baran4