چطور زمان خود را عاقلانه صرف کنیم؟
هر یک از ما زمان محدود و مشخصی در اختیار داریم. روزانه فقط ۲۴ ساعت، نه بیشتر و نه کمتر؛ اما چه مقدار از این زمان را صرف کارهایی میکنیم که نباید انجام دهیم و به این شکل آن را از دست میدهیم؟ وقتی عمر بگذرد، آن را برای همیشه از دست دادهایم. وقت همانند پول نیست که بتوان آن را خرج و ذخیره کرد و یا آن را به دست آورد و سرمایهگذاری کرد؛ تنها یکبار در اختیار ما قرار داده میشود، نه ۲ بار. این دلیل اهمیت زمان ما است، میبایست بهجای دور ریختن عمر، از آن همانند منبعی گرانبها محافظت کنیم؛ البته این بدان معنا نیست که هرگز نباید بخشی از وقت خود را صرف خوشگذرانی کنیم، خیر! بیشک باید این کار را انجام دهیم. این تنها به این معنی است که نباید نسبت به عمر و زمانی که در اختیار داریم غافل باشیم. این لحظه فقط همین یکبار، در همین لحظه، تنها برای یکبار به ما بخشوده شده و وقتیکه رفت، دیگر رفته است. ما، انسانها، مادامی که زمان در اختیار داریم و هنوز از ما گرفته نشده، هرگز قدر آن را بهدرستی نمیدانیم. تا زمانی که آن را از ما نگیرند، اغلب حتی قادر به درک اهمیت مطلق عمر خود نخواهیم بود.
من امروز اینجا مینشینم و زمان خود را صرف نوشتن این مقاله میکنم تا مطمئن شوم که شما قدر وقت خود را خواهید دانست. اجازه ندهید این منبع گرانبها، از میان انگشتانتان بلغزد و سُر بخورد و برای هیچ و پوچ تلف شود. هدر رفت آن، برای خود فرد و افرادی که دوستشان دارد، ابداً عادلانه نیست. در عوض، وقت خود را در انجام کارهای مثبت و ثمربخش برای خود و اطرافیانسرمایهگذاری کنید. اینجا دقیقاً همان جایی است که باید وقت خود را صرف کنیم. برای صرف وقت، راهی بهتر از سرمایهگذاری آن در ساخت چیزی نیک و خارقالعاده نیست.
چرا مدیریت زمان اهمیت دارد؟
از آنجا که نمیتوان زمان را مجدداً تولید کرد، میبایست بتوانیم از آن عاقلانه استفاده کنیم. صبح پس از برخاستن از خواب، قبل از هر چیز، باید کارهایی را انجام دهیم که مدتها است از انجام آنها سر باز میزنیم. کار کردن بر روی چیزی در ابتدای روز، سبب تولید عنصری محرک در بدن میشود، این نکته دقیقاً مشابه چیزی است که گفته شد؛ بنابراین، به خود قول دهید که روزانه تنها به مدت ۱۵ دقیقه، بر روی امور معوق شدهی خود کار کنید.
بله به این شکل از زمان خود عاقلانه استفاده میکنید. من این را «قانون ۱۵ دقیقه» مینامم، فقط ۱۵ دقیقه طول میکشد. حال مهم نیست کاری که میبایست انجام شود چیست، پرداخت مالیات، حساب و کتاب دخل و خرج، مرتب کردن آشپزخانه، ورزش کردن یا برنامهریزی یک رژیم غذایی سالم، فقط ۱۵ دقیقه طول میکشد.
مراحل زیر را دنبال کنید:
- تلفن هوشمند خود یا یک ساعت زمانسنج را بردارید.
- زمانسنج را آغاز کرده و مشغول به کار شوید.
- ۱۵ دقیقه روی آن کار کرده و سپس آن را رها کنید.
میدانید وقتی به دقیقهی پانزدهم ۱۵ میرسید چه اتفاقی میافتد؟ اولاً، به احتمال قریب به یقین تمایل دارید آن کار را ادامه دهید. این دقیقاً همان کاری است که نیروی محرکه انجام میدهد. از آنجا که کاری را شروع کردهاید، تمایل دارید آن را ادامه دهید. به یاد داشته باشید، جسم در حال حرکت، در حال حرکت مانده و شیء ساکن، غالباً ساکن خواهد ماند. ساختار ما اینگونه شرطی شده و سختترین بخش آن، شکستن این چرخهی سکون است. اگر این بخش را با قدرت بگذرانید، از آن به بعد تنها سرازیری خواهد بود. از آنجا که ما موجوداتی بندهی عادت هستیم، انجام کارهایی که به آنها عادت نداریم، برایمان دشوار است. دقیقاً همینطور است. ما همواره به چیزهایی که از قبل میدانیم و رفتاری که به آن شرطی شدهایم، رجوع میکنیم. این قانونی است که همه از آن آگاه هستیم. اگر تاکنون سعی کرده باشید که یک عادت بد را ترک کنید، میدانید که این کار قطعاً سخت است. در حقیقت سختترین قسمت، اولین تلاش برای ترک عادت مذکور خواهد بود. آیا میدانید برای شکلگیری و یا شکستن عادات، تنها به زمانی مابین ۱۸ الی ۲۵۴ روز نیاز است؟ این نهایت قدرت است.
سختترین بخش شکستن هر عادت، اولین تلاش است. پس از آن، به میزان قابلتوجهی راحتتر خواهد شد. وقتی چند روز پشت سر هم کمربند ایمنی خود را میبندید، پس از مدتی بستن آن ناخودآگاه شده و پس از چند هفته تقریباً تبدیل به یک عادت میشود. گذرگاههای عصبی بازسازی شده و فرد تفکر و رفتار متفاوتی از خود نشان میدهد. به این ترتیب برای انجام کار مذکور بهندرت نیاز به فکر کردن خواهد داشت، چرا که از ذهن آگاه به ذهن ناخودآگاه او منتقل شده است.
عمر خود را هدر ندهید
هر ثانیهای که میگذرد لحظهای گرانبها است. اگر تاکنون شخص نزدیکی را از دست داده باشید، این را بهخوبی میدانید؛ اما اغلب، فقط دانستن کافی نیست. ما انسانها همواره زمان خود را هدر میدهیم چرا که موجوداتی بندهی عادت هستیم. به دلیل ترس از شکستی که در وجودمان هست، ترجیح میدهیم خود را درگیر سختیهای برداشتن گامهای بزرگ نکنیم. دیگران چه فکری میکنند؟ وقتی میبینند برای هدف خود تلاش میکنید اما نمیتوانید به آن دست یابید، چه خواهند گفت؟ در انتهای روز، نظرات دیگران در مورد شما کوچکترین اهمیتی نخواهد داشت. زندگی کوتاه است. آن را هدر ندهید. اشتیاق خود را دنبال کنید. پرانرژی از خواب برخیزید، به جهان بیرون سلام کرده و کاری بزرگ انجام دهید. ارزشگذاری کنید، ببخشید، مشارکت کنید، از دیگران یاد بگیرید و در این مسیر رشد کنید. به انسانی بهتر تبدیل شوید، تبدیل به کسی که حتی زمانی که چیزی برای بخشیدن ندارد، کماکان میخواهد به هم نوعان خود خدمت کند.
من درباره پول صحبت نمیکنم، در مورد زمان صحبت میکنم. این مسئله خیلی مهم است. بهجای ریختوپاش زمان، از آن جهت انجام کارهای سودمند استفاده کنید. بهجای تماشای سریال تلویزیونی، بیرون بروید و آن بخش از زمان خود را به دیگران اهدا کنید. آیا میدانید چه احساس فوقالعادهای برایتان به ارمغان میآورد؟ تنها کاری که باید کنید آن است که از منطقه امن خود خارج شوید. ماندن در آن خیلی ثمربخش نیست. فقط باید عزم کنید زنجیری که شما را به عادات و رفتار قدیمی خود متصل میکند، بشکنید؛ اما حتی اگر وقت خود را با دیگران تقسیم نمیکنید، آن را به هدر ندهید. کارهای زیادی وجود دارند که میبایست انجام شوند و اهداف زیادی داریم که باید به آنها دست یابیم. اتلاف وقت در این جایگاه کمکی به ما نمیکند. هر چیزی که انرژی فرد را تحلیل کند، وقت او را از بین برده است. پس درگیر کارهایی نشوید که سبب تضعیف انرژی میشوند. از نوشیدن الکل و مواد مخدر بپرهیزید، ساعتها وقت خود را با دوستان خود تلف نکنید، از گشتوگذار بی حدومرز در اینترنت بپرهیزید و … در عوض زمان خود را روی تلاشهای ثمربخشی که کمکی برای خود و اطرافیانتان است متمرکز کنید.
دلیل تمایل به یک هدف خاص، برای زمان ما حائز اهمیت است
از زندگی چه میخواهید؟ چه اهدافی دارید؟ آیا تا به حال برای نوشتن آنها زمان گذاشتهاید؟ برای دستیابی به آنها چطور؟ اگر نه اکنون وقت آن رسیده است؛ اما این تنها کاری نیست که میبایست انجام دهید، باید بدانید «چرا» خواستهی خود را میخواهید. پاسخ شما به این «چرا» بسیار مهم است، زیرا قادر است انتظارات شما را پایهریزی کند. به شما مقصد میدهد. چیزی برای دستیابی و همچنین دلیلی برای دستیابی به آن.
وقتی که دلیل محکمی دارید، تقریباً هر کاری که برای رسیدن به آن لازم باشد را انجام خواهید داد. عطش این شعله همانند یک آتش درون فرد میسوزد. شناخت آن و بیرون کشیدن آن از درون، جایی است که جادوی واقعی اتفاق میافتد. وقتی فرد عمیقاً بداند چرا به چیزی اشتیاق دارد، هر کاری که برای تحقق آن لازم است را انجام خواهد داد. به خاطر دارم زمانی مطلبی در رابطه با مشاهدات شخصی تحت عنوان «۷ لایه عمیق» را مطالعه کردم.
این مسئله اساساً به این معنی است که همهی ما برای چیزهایی که میخواهیم و کارهایی که انجام میدهیم، دلایلی داریم؛ اما اغلب، اولین دلایل سطحی هستند؛ اما هرچه عمیقتر میشویم و هر یک از این دلایل را مورد بررسی قرار میدهیم، با دلیلی عمیقتر و ژرفتر مواجه خواهیم شد. وقتی میبینید پیشرفتی در کار نیست، این دقیقاً با همان «چرا»، که دلیل اصلی انجام آن کار است، مرتبط است. اغلب در ذهن شروع شده و به سمت قلب حرکت میکند و زمانی که به قلب رسید، عمیق و ژرف خواهد شد. بسیار خب، این چطور کار میکند؟ بسیار ساده است، به هدف و ایده بزرگ زندگی خود فکر کنید و این سؤال را از خود بپرسید:
دلیل اینکه میخواهم آن را در زندگی خود داشته باشم و به آن دست یابم، چیست؟
بهعنوان مثال، فرض کنیم که قصد دارید یک میلیارد تومان پول درآورید. چرا یک میلیارد پول میخواهید؟ قطعاً به این خاطر نیست که عاشق شکل ظاهری پول هستید. درست است؟ پر واضح است که این دلیل اصلی نیست. پس چیست؟ ممکن است بگوئید این پول را برای خرید یک خانه زیبا میخواهید. خوب، این یک دلیل سطحی است. این پاسخ مغز است، نه قلب.
سپس، از خود بپرسید که چرا یک خانه زیبا میخواهید؟ پاسخ عمیقتر خواهد شد، ممکن است دلیل آن باشد که دوست دارید با خانوادهی خود در جایی زیبا و محلهای امن زندگی کنید. حال پاسخ عمیقتر شده، اما هنوز به عمق واقعی آن نرسیده است. در نهایت، به این میرسید که تمایل دارید در مکانی زیباتر و محلهای امنتر زندگی کنید زیرا بهعنوان کودکی در حال رشد، هرگز محیط خانوادگی پایداری نداشتید، همواره در حال اسبابکشی بوده یا در محلهی امنی زندگی نکردید.
عمیقتر که میشوید، ممکن است بگوئید دلیل این خواسته، این است که دوست ندارید فرزندانتان در طول روز نگران بیرون بودن از خانه یا بازی اطراف محله پس از غروب خورشید باشند. سپس احتمالاً بگویید دلیل این خواسته، این است که نیاز دارید خانوادهی خود را در امنیت نگاه دارید، زیرا بهعنوان یک کودک در حال رشد همواره ترس را در کنار خود احساس کردهاید و اکنون دوست ندارید فرزندانتان نیز چنین ترسی را احساس کنند.
میبینید این فرایند تا رسیدن به هستهی اصلی چطور پیش میرود؟ این مثال شاید دقیقاً هفت لایه نداشته باشد، شاید پنج، ده، یا هر تعداد لایهی دیگری بتوان برای آن یافت؛ اما همچنان ادامه دهید تا به پاسخ سؤال خود دست یابید. متوجه هستید روند کار به چه صورت است؟ درک دلیل اصلی آنکه چرا کاری را انجام میدهید، سبب میشود نسبت به زمانی که صرف تلاش برای دستیابی به آن هدف میکنید آگاه باشید. این آگاهی دستکم یک محرک و انگیزهی قدرتمند در تلاش برای رسیدن به آن هدف خواهد بود.
چطور زمان خود را مدیریت کنیم؟
پر واضح است که موظف هستیم زمان خود را بهدرستی مدیریت کنیم. این مدیریت، با تعیین یک هدف معین و برنامهریزی تلاش جهت رسیدن به آن شکل میگیرد. پس از آن، مسئله فقط دنبال کردن این برنامه است. برای هر روز خود اهدافی بزرگ، بزرگتر و هوشمندانهتر تعیین میکنید. سپس هر روز تلاش میکنید که به آن دست یابید. تضمین میکنید که حتی ثانیهای را تلف نکرده و به سمت رویاهای بزرگ خود در حال حرکت هستید.
من میدانم که در زندگی شخصی خود، وقتی دربارهی چیزی که میخواهم، بهیقین میرسم و برنامهای دقیق برای چگونگی عملکرد خود در مسیر رسیدن به آن هدف در دست دارم، کار کردن روی آن بهمراتب برای من آسانتر است. از مسیر خود جدا نمیشوم زیرا میدانم مقصد کجاست. همچنین مدام پیشرفتهایم را تحلیل میکنم. اگر در یک روز خاص عقبگرد داشتهام، به آن آگاهم و قادرم آن را اصلاح کنم. هنگامی که نتایج کار خود را مدام پیگیری میکنید، این نتایج مشهودتر از قبل خواهند بود. این تفکر برای تمام اهدافی که نتایج آنها قابل اندازهگیری باشد، قابل اجراست.
البته حقیقت این است که نتایج تمامی اهداف، میبایست کاملاً قابل اندازهگیری باشند. در غیر این صورت، چطور بفهمیم که پیشرفتی داشتهایم یا خیر؟ برای مثال، اگر قصد دارید وزن خود را کاهش دهید، تک به تک کیلوگرمهایی که از دست میدهید را پیگیری کنید. هر سانتیمتر سایز دور کمر خود را چک کنید، زیرا گاهی وزنی از دست نمیدهید و فقط در حد کاهش چند سانتیمتر است. این کار را باید هر روز انجام دهید. اگر هدف پسانداز مقدار مشخصی پول است، دقیقاً همین کار را با پولهای خود انجام دهید. هر روز میزان پول خود را بررسی کرده و در این مورد بسیار وسواسی و دقیق عمل کنید.
واضح است که در طول روز، زمان زیادی برای تعقیب اهداف خود نخواهیم داشت. بهخصوص اگر شغلی تماموقت داریم، وقتی نمیتوان زمان قابلتوجهی صرف رسیدن به اهداف خود کرد، طبیعتاً نمیتوان انتظار دستیابی به دستآوردهای بزرگ را هم داشت. به همین دلیل است که میبایست از هر ثانیه روز خود بهخوبی استفاده کرده و آن را کارآمد کنیم. مراقب زمانهایی که تلف میکنید، باشید، زمان با ارزش خود را برای انجام کارهایی که چیزی به زندگی شما اضافه نمیکنند، صرف نکنید، در عوض آن را صرف کارهایی کنید که به شما و خانوادهتان کمک میکنند زندگی ایدهآل خود را داشته باشید.
موارد ذکر شده، دلیل اهمیت زمانی است که در اختیار داریم و میتوانیم از آن در مسیری درست استفاده کنیم؛ اما همانطور که میدانیم این زمان میتواند در مسیر نادرست نیز صرف شود. از آنجا که هیچکس نمیتواند زمان را تولید کند، این کالا گرانبهاترین چیزی است که همه ما در اختیار داریم. شمارش معکوس ساعت تا زمان مرگ قریبالوقوع ما ادامه خواهد داشت. این یک سخن بدخواهانه نیست. بزرگترین نیت من آن است که یادآوری کنم زمان زیادی ندارید، همانطور که من ندارم، همانطور که باقی افراد نداند، پس از آن عاقلانه استفاده کنید. آن را هدر ندهید. آن را سرمایهگذاری کرده و با آن درست همانند یک کودک تازه متولد شدهی گرانبها رفتار کنید.
منبع: چطورپدیا